دانلود رمان تعبیر بیداری نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
نویسنده رمان: رزا دهقانی پور
تعداد صفحات: 2194
خلاصه رمان: حَوا میمیرد. قلبش از کار میایستد و از خواب بیدار نمیشود. فرزندانش جمع میشوند دورِ هم، فرزندانی که از او زخم خوردهاند؛ آدمهایی که حالا نمیدانند بابتِ مرگ او چه حسی باید داشته باشند. آنها میخواهند گذشته را با حوا دفن کنند و افشای رازها، به آنها میفهماند که هرگز نمیشود گذشته را دفن کرد…
قسمتی از متن رمان تعبیر بیداری
مه رو قیافه ی بی تفاوتش را نگاه کرد. پس واکنشش به هر تماسی همین بود این لعنتی اصلاً چرا موبایل دستش می گرفت آن هم وقتی حتی یک اپسیلون به تماسهایش اهمیت نمیداد؟ دستش را برد جلو و موبایل سپهر را برداشت سپهر نگاه کوتاهی بهش انداخت و باز سرش را برگرداند سمت شیشه ماشین مه رو اخم کرد. دستش را کشید روی آیکون سبز رنگ بعد هم گذاشت روی اسپیکر جونم ماری؟
پروانه گفت خودت قرار بوده خبر بدی به سپهر مه رو فقط گفت: تو راهيم. خودش دهن نداره که تو موبایلشو جواب میدی؟ سپهر خندید مه رو گفت: میشناسیش دیگه. دکتر خبر کردیم الان اینجاست. قبل از اینکه نجاست قبل از این کـه
آمبولانس برسه بیاید شماهم. مه رو چیزی نگفت. سپهر گفت:
پس بساط آخرین خداحافظی ها به راهه صدایی از پشت خط آمد، لابد ماری آه کشیده بود. سپهر خندید و ادامه داد:
از طرف ماهم خداحافظی کن بگو دیدار به قیامت حوای نازنین. ماری قطع کرد حتماً او هم داشت یک کیسه پر از احساسات ضد و نقیض را با خودش حمل میکرد و حرف های سپهر بارش را سنگین تر می کردند. کاش مه رو رویش را داشت که از سپهر درباره ی حسش بپرسد، بپرسد که آیا او هم رنج می کشد یا نه. بپیچ اینجا رو! مه رو به خودش که آمد، دوربرگردان را رد کرده بود. پوف کلافه ای کشید سرش را برگرداند و دستش را گذاشت روی پشتی صندلی…