دانلود رمان مجموعه کوازار نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، تخیلی
نویسنده رمان: پونه سعیدی
تعداد صفحات: 2699
خلاصه رمان: کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی کامل برای شناسایی انرژی های مشکوک (کوازار) که طی سال ها در قسمت های مختلف و عجیب شهر رخ می دهند، می زند. حال که پس از دو سال تلاش مستمر، او در یک قدمی کشف دلیل این پدیده قرار گرفته، کارفرمای جدید از کنسل شدن پروژه می گوید.
قسمتی از متن رمان مجموعه کوازار
نگاه نکن. اما من ایستاده بودم ایستاده بودم وسط این آشوب! ساتی… دیوونه شدی ؟! این چیزا وجود نداره منظور از شیاطین، شیاطین واقعی نبود. منظور از فرشته! فرشته واقعی نبود انقدر توهم نزن ساتی درست فکر کن این فقط به معمای اطلاعاتیه…. فقط برمیگرده به شبکه انرژی بشین حلش کن پولتو بگیر و برو. چرخیدم سمت اتاق . لپ تاپ رو برداشتم و زدم بیرون باید سریع تر دستگاه ردیاب روکار بندازم باید به کلید برای خودم نگه دارم به کلید که اگه فهمیدم سام آدم درستی نیست…
با اون کل دستگاه رو از کار بندازم. با این افکار رفتم طبقه پائین بازم کسی نبود. اینا کجا یهو غیب می شدن؟ وارد حیاط شدم. آفتاب رسیده بود به اوج آسمون نور خورشید به لحظه چشممو تار کرد . اما پلک که زدم دیدم درست شد و از پله ها تقریبا پریدم پائین . با تند کردم سمت انبار زیر لب با حرص گفتم حداقل شماره به رستوران هم بهم ندادن نهار بخورم جواب سوال هام پیشکش… داستان از زبان آترین
به دور شدن ساتی نگاه کردم لپ تاپ تو دستش بود و با عجله وارد انبار تجهیزات شد. واقعا فکر کردم اینبار میره . میره و دیگه پشت سرشو هم نگاه نمیکنه اما اون هنوز اینجا بود در حالی که زیر لب غر میزد نهار نداره!!! واقعا موجود عجیبی بود چی تو سرش میگذشت ؟ با صدای سام برگشتم به سمتش که گفت یکی قرار بود سر ساتی رو گرم کنه ! نفس عمیق کشیدم رو سقف شیرونی نشستم و گفتم… آخه سوال پیچم کرد !