دانلود رمان آبان سرد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فاطمه خاوریان
تعداد صفحات: 2019
خلاصه رمان: میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریاد رسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را دور گلویم انداخته بود و داشت خفه ام میکرد!
خفگی بهترین تعریف برای این حال نزار و بی نفسی بود. صدای جیغ مژگان را بیخ گوشم می نشیندم و فکر میکردم چقدر خوب است که دستی دور گلویش نیست و میتواند راحت داد بکشد، زار بزند! خاک ها را روی تن مادر دوست داشتنی از دست رفته ام ریختند صدا در گلویم شکست و فقط توانستم خاک ها را چنگ بزنم
قسمتی از متن رمان آبان سرد
من سخت گریه میکردم خیلی سخت. باید دردی از اعماق وجودم زبانه میکشید تا بغض های سرسختم را بشکند. نگاه پر از قدردانی و حسرتم روی چشمهای قهوه ای رنگش برگشت: کی میخوای واقع بین باشی مژی؟ کی میخوای بزرگ شی؟ کی میخوای درک کنی زندگی به راحتی حرف زدن نیست؟ تو یه ،زنی احتمالا هم در اینده ی نزدیک میخوای مادرشی چقدر کار کنی؟ چقدر از خودت بگذری؟ چقدر نرسی به خودت نخری نپوشی نگردی؟
کی قدر این همه گذشت و فداکاری تو میدونه ؟ ایرج؟!شت و فداکاری تو مه چرا ندونه؟ ما جفتمون داریم تلاش میکنیم بهتر زندگی کنیم. من زبانم کمی تلخ و تیز و تند بود و این دست خودم نبود شماها فقط تلاش میکنید زنده بمونید مژی پلک زد و چیزی شبیه یک ناباوری دردناک توی چشم هایش خانه کرد. چشم هایش روی حلقه ی رنگ و رو رفته ی توی انگشتش ماند و من خودم را برای همیشه تلخ بودنم لعنت کردم.
من نمیخوام بشیم شبیه مامان نمیخوام از بچگی تا دم مردن کار کنیم که فقط گرسنه و بی خونه نمونیم. توهم نخواه بخاطر منم کار نکن من از پس خودم برمیام گاهی ازت میترسم ماهک…