دانلود رمان آخرین داستان عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: پگاه رستمی فرد
تعداد صفحات: 998
خلاصه رمان: به آتش می کشم دنیایت را ای خدا… روزی که غریبه ای همرنگ خاطراتم باشد… تمام دنیایم باشد…آخرین داستان عشق حکایت زندگی پر فراز و نشیب یک پسر 27 ساله به اسم متین هست که بعد از 9 سال تدریس موسیقی در خارج از کشور به ایران بر می گرده… متین که همیشه از عشق دور بوده با دختری به اسم محیا آشنا میشه و به خاطر شباهت غیر عادی محیا به مادرش جذب اون میشه…اما کم کم می فهمه که این شباهت اتفاقی نیست و گذشته ای پر ماجرا عشق بزرگی که بین متین و محیا شکل می گیره رو به چالش می کشه و…
قسمتی از متن رمان آخرین داستان عشق
یک صدای آشنا باعث شد به خودش زحمت بدهد و گردن خشك شده اش را کمی بچرخاند …. – متین ؟؟؟ با دیدن بهترین دوست دوران کودکی خواب از سرش پرید … عینکش را برداشت و با یک لبخند سرد به شایان نگاه کرد … سردي لبخندش به معناي خو شحال نشدن نبود … البته دیدن هیچ کس غیر از شایان هم نمي توانست خوشحالش کند … اما خیلی وقت بود که خندیدن واقعی را از یاد برده و تنها حالتي كه صـورتش مي توانست به خود بگیرد یک لبخند مصنوعي بود …
با این حال با دیدن شایان انرژی از درونش سرازیر شد … شایان که با نیش شل شده به طرفش می آمد بالاخره به متین رسید … با همان پوزیشن به هم نگاه کردند و یکدفعه همدیگر را در هم کشیدند … لبخند متین کمی عمیق تر شد و چشم هایش برق زد … این حالت برای خودش خیلی عجیب بود … ولی برای شایان که از متین یک پسر تخس و پر انرژی به یاد داشت بي روحي اوج تعجب بود !!!
متین که نمی دانست چطور خوشحالی اش را ابراز کند دست مشت شده اش را محکم به کمر شایان کوبید و گفت : – چطوري رفيق ؟ شایان که داشت بين بازو هاي قوي متين خفه میشد گفت : – اي بابا خفه ام کردي … اشتباه گرفتي … ولم كن !!!!! متین با شنیدن این حرف شایان از او فاصله گرفت و گفت :