دانلود رمان آذین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی، اجتماعی
نویسنده رمان: آیدا باقری
تعداد صفحات: 1291
خلاصه رمان: دکتر آذین بهمنش، زنی مستقل و محکم؛ با گذشته ای که سعی دارد لا به لای اتفاقات امروز پنهانش کند. آذین در همه حال در تلاش و تکاپوست و این را تنها راه آرامش خود می داند، تا آنکه روزی برحسب اتفاق با پسری جوان برخورد می کند. امید، پسری به ظاهر فارغ از تمام دنیا اما، با واقعیتی پنهان از همه!
قسمتی از متن رمان آذین
اینجا هاشم بکن .خب تو نمیدونی بابا بدون ترشی لب به غذا نمیزنه؟ یکم کمتر غارت کن این ننه بابای مارو که مجبور نشیم هی بساط ترشی پهن کنیم آفرین به تو .خواهرم همیشه حرفات حقه لیلا ریز ریز به اداهای دخترهایش می خندید و مثل همیشه ساکت بود اسرا که مثل بارهای قبل با تارا برای اذیت کردن خواهر عصا قورت داده یشان دست به یکی کرده بودند لبخند عمیقی به لب داشتند که حتی چشم غره های شهرزاد هم کارساز نبود به جای تایید کردن ایشون یکم از
دکتر جدیدت برامون بگو چطور بود؟ خوشت اومد ازش؟
با سوال شهرزاد تارا نفس عمیقی کشید و ظرف تشک را روی زمین گذاشت به زحمت خودش را بالا کشید و رو به مادر و خواهرهایش که بین انبوهی از سبزیجات نشسته و در حال کار کردن ،بودند گفت : که اومد خیلی خانم خوبی بود به اسرا هم خوشم گفتم، به نظر میاد تو کارش دقیقه. اونطوری که خودش گفت مشکلی نیست .فعلا حالا ببینیم بعدا چی میشه
اسرا که بیشتر از همه چیز نگران تارا و افکارش بود سری
تکان داد آره باهاش حرف زدنی میگفت دکتر خوبی به نظر میاد نظر امیدم این بود یه چند جلسه بره پیشش اگه اوکی بود و مشکلی نداشتیم یه فکری میکنیم واسش لیلا با مهربانی لبخندی تحویل نگاه خسته ی تارا داد. قلبش برای دختر مظلوم و زجر کشیده اش خون بود. این سومین بارداری سرتاسر استرس و نگرانی او بود که همه یشان را درگیر خود کرده بود. حتی اگر دخترهایش می خواستند که از او مخفی کنند