دانلود رمان آزاده نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: تخیلی_عاشقانه
نویسنده رمان: ناشناخته
تعداد صفحات: 34
خلاصه رمان: راجع به دختری ِ که از مادر ِ پری و پدری خون آشام به دنیا می آد و..باپیداکردن دفترخاطرامادرش پی به گذشته اش میبره و..پایان خوش
قسمتی از متن رمان آزاده
من 4 سالگی رو دوس دارم ، اخه مامان بزرگ نمی تونه از اون شکلات هایی که حامد اوه ، منظورم دکتر حامد هس آورده رو بخوره … مامان بزرگ دوس نداره من دکتر کاوش رو حامد صدا کنم برای همین با به درجه تخفیف بهم اجازه داده که بهش بگم دکتر حامد ، وقتیم که برای اولین بار دکتر حامد رو حامد صدا زدم چشم غره ای بهم رفت از همونایی که یعنی ژابیز ! فاتحه ات خونده س ! به نظر اون این چیزا نشونه احترامه ! به نظر من که نیس من دوس دارم همه رو به اسمشون صدا کنم ….
این طوری صمیمی تره ! با همه بد اخلاقیاش دوسش دارم ! مامان بزرگ رو میگم ! حتی میدونم دکتر حامدم دوسش داره ! و واسه خاطره اونه که از ایران اومده این جا و ازدواج نکرده و به خاله ماری – همسایه مون – محل نمی ذاره … و وقتی اینو بلند گفتم بازم چیزی که نصیبم شد به چشم غره بود ولی دکتر حامد عزیزم قهقه زد و من توی مبل جمع شدم … چون بالام می خاریدن و می خواستم آزادشون کنم ولی این کار در حضوره خدمه قدغن إداشتم می گفتم 4 سالگی رو دوس دارم چون می تونم شکلات بخورم ولی مامان بزرگ به خاطره قندش و سن زیادش نمی تونه !
… من این دفتر خاطرات رو که ماله مامانمه از تو زیر زمین پیدا کردم و امیدوارم مامانم با این که دارم تو دفتر خاطراتش واسه خودم می نویسم مشکلی نداشته باشه … ولی صداش رو در نیاوردم چون میدونم آخرو عاقبت فضولی به تنبیه سخت …. جدای اینا من میدونم مامان بزرگم دوسم داره به دلیل این حرفم اینه که ، یه ماهه پیش که داشتم واسه خودم پرواز می کردم و یهو بالام درد گرفتن و نتونستم خودمو کنترل کنم با سرعتی که ازش بعید بود خودشو به من رسوندو نذاشت نقش زمین و داغون بشم …