دانلود رمان آشفتگی مرا داروگ می فهمد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، روانشناسی، اجتماعی
نویسنده رمان: مهسا عادلی
تعداد صفحات: 3004
خلاصه رمان: دادیار آذر روانشناس معروفی با گذشتهی سیاه و تاریک که سیزده سالگی پدر میشه و ریرا شاملو دختری که بدون خبر وارد زندگی تیره و تار پدر و پسر جوان میشه تا اینکه…
قسمتی از متن رمان آشفتگی مرا داروگ می فهمد
همکارا بود خیلی متفاوت تر از بقیه. بهم می رسید، توجه می کرد، به موقع حرف میزد به موقع ساکت میشد. به طور خاص بود اصلا. مکث کرد و ادامه داد: خلاصه این تفاوت و توجه چشمم رو گرفت. شرمنده گردن خم کرد وگفت: با اینکه تمام وجودم آرام رو صدا میزد ولی به هفته موندم بیمارستان و بعد به هفته پتک خورد توی سرم. با خودم گفتم داری چی کار می کنی آخه مرد؟ دادیار اخم کرد و ابولفضل شرمسار افزود: اون رفت شهرشون و منم بالاخره رفتم سراغ آرام تازه اونجا بود…
که فهمیدم چقدر دلم تنگشه. چقدر نبودش بده. چقدر با وجودش آرامش دارم وسردرگم نیستم. فهمیدم من کنار آرام واقعا خوشبختم دادیارا سر تکان داد و لبخند زد. کنار آرام هر ایده ئالی که از یه زن، به همسر انتظار داشتم رو تجربه کردم. به تاسف سر تکان داد و محکم جفت دستانش را روی صورت کشید. نفس عمیقی از اعماق سینه خارج کرد و مکثی کرد. وقتی فشرده شیفت میدادم فقط یه لحظه از سرم عبور کرد که اگر با اون خانوم بودم زندگیم چه شکلی میشد، همین و بعدش برگشتم پیش آرام و عذاب وجدان كل زندگیمو پر کرد.
آرام لایق این نیست که من بخوام تو تصورم کسی رو جاش بذارم. آنقدر خوب وخانومه که احمق ترین باید باشم اگر کسی رو جاش بذارم. صدایش غرق در تاسف شد و گفت: -همه مون یه سری بچه بازی ها داریم دیگه! باید تجربه بشن. من کنار هیچ کس اندازه ی آرام نمی تونستم خوشبخت باشم، هیچ کس جز آرام خل بودن های منو نمیتونه تحمل کنه. دادیار نسبت حسی که ابوالفضل از آن دم می زد لبخند زد.