دانلود رمان آشپزباشی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: فاطمه باصری
تعداد صفحات: 3288
خلاصه رمان: لاله زن مطلقهایه که برای اولین بار و به پیشنهاد خواهرش پا به یک مهمونی ممنوعه میذاره و برای اولین بار نوشیدنی… طوری که وقتی صبح بیدار میشه خودشو کنار مردی میبینه که نمیدونه کیه و چهطور باهاش اومده … مردی به نام امیرحسین بردبار که…
قسمتی از متن رمان آشپزباشی
گندو من بالا آوردم یا تو مردک؟ یه جوری رفتار میکنی انگار من به تو دست درازی کردم چه دور و زمونه ای شده والا!
چشمهایم را بالا گرفتم که اشک هایم نریزد، دوست نداشتم بیشتر از این، این جو را تحمل کنم. دهانم را بستم اما همین که در ماشین را باز کرد خودم را از ماشین بیرون پرت کردم.
وايسا دخترها وایسا ببینم بی توجه به او دویدم… تنم درد میکرد هنوز سرم هم گیج می رفت…
اتفاق دیشب و بدبختی ام داشت مثل یک فیلم از جلوی
چشمانم می گذشت… سردی هوا را نمیفهمیدم این قدر که داغ بودم ابرها در هم کوبیده شدند و همزمان با صدای رعد و برق پشت مانتویم کشیده شد. کثافت! فکر کردی منم از اون گاگولام؟ نفس نفس زنان در چشمان خشمناکش نگاه کردم اما سیلی محکمی که در گوشم خواباند برق از سرم پراند. ديشب نرو نرو ،گفتنات در رفتن حالای خودت بود؟ فرداش در بری
پس فرداش به پام دادگاه باشه به پام پاسگاه؟پاهایم ناخود آگاه دنبالش کشیده شد میترسیدم بگویم چیزی را که در ذهنم بود…. اگر آبرو ریزی شود چه؟ آن وقت چطور می توانستم جواب پدرم را بدهم با این همه امنیت اخلاقی که در خیابان ها پرسه می زند؟ ولم کن…فقط خفه شو…. قدم هایش بلند بود و پاهایش بلند…منی که نصف او بودم به سختی قدم هایم را با او هماهنگ می کردم…پر از خشم و عصبانیت در ماشین را به رویم باز کرد….