رمان آنارشی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: س_رهی
تعداد صفحات: 2749
خلاصه رمان: لعیا شهرام دختری آرام برای شناخت جهانگیر مرشد مردی عجیب و مرموز بهش نزدیک میشه… دقیقا بعد از پذیرفتن نامزدی با پسر خالهاش صدرا شهرام، ترسیده برای نجات خودش مجبور میشه پای سفرهی عقد جهان بشینه!
همه چیز زندگی لعیا، جهان و صدرا و تمام اطرافیانشون بهم میریزه که انگار سامان پذیر نیست! رازهایی از زندگی جهان و عمارت مخوف فرخ نایب فاش میشه که…
قسمتی از متن رمان آنارشی
سرش به ضرب جلو آمده فشار دستهایش روی دستهایم
صدایم را در آورد ولی وای به حالت اگه بخوای سواستفاده کنی یا پاکج بذاری لعیا اگه. حتى فقط حس کنم غلط اضافه ای کردی قلم پاتو خرد میکنم وای به حالت اگه فکر کنی خرم کردی و میذارم هر کاری میخوای بکنی روزگاری برات بسازم که…
از درد استخوان انگشتانم و سنگینی تنی که از دیشب بارها با خودم گفتم اگر واقعا به فکر صدمه زدن باشد برایش
راحت است چشمم تر شده نالیدم…باشه… آآخ … فهميدم…. ولم كن….آرام فقط سر عقب کشید پوزخند زده گفت ول کنم؟؟ مگه قبول نکردی کم کم؟ نباید از الان شروع کنی؟
فقط نگاهش کردم قصد نداشت بی هیچ سودی رهایم
کند؟
صورتش را دقیقا روبروی صورتم گرفته پچ زد شروع کن اگه عجله داری… اگه میخوای بذارم بری باید همراهیم کنی تا وقتی هیچ حسی نداری و هیچی بهم نرسه همین جایی… هجوم حرف های داغش با هیجانی کاملا مشخص از