دانلود رمان آوینا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اربابی
نویسنده رمان: حدیثه نادری
تعداد صفحات: 419
خلاصه رمان: درمورددختری بنام کانیه ،دختری مهربون وخوش قلب ، ک بعنوان خون بس وارد زندگیه اربابی جوان وسنگدل میشه ،اربابی ک از تمام زن هامتنفره .. باماهمرا باشین تاببینیم کانیه قصه ما چطوربا این ارباب سنگدل کنارمیاد؟؟
قسمتی از متن رمان آوینا
میپوشیدم تا پارشون کنم… یه روسری کوتاه مشکی پوشیدم وکلاه مشکیمم روسرم گذاشتم . بعدازبرداشتن سیاه به سمت جنگل رفتم . همیشه دلم میخواد تویه جنگل برم ، ولی میدونم اگ برم دیگ برگشتنم با کرام الکاتبینه . بعداز سواری به سمته چشمه رفتم تاهم خودم آب بخورم هم سیاه . ماتویکی از روستاهایه قشنگ کردستان زندگی میکنیم ، البته دوتا روستاکنارهمه ،روستایه بالا و روستایه پایین که گل دره نام داره و روستایه ماست . ارباب روستایه مامرد خوبیه ،ولی چشمتون روز بدنبینه یه زنه جادوگرو یه دخترو پسر داره ک دست ننه رو از پشت بستن . همیشه دلم واسه ارباب میسوزه .
اما از ارباب روستایه بالا بگم ک نگم بهتره . میگن یه ارباب خشن و مغروره ،بکل از زنهاهم متنفره و هیچ زنی حق واردشدن به عمارتشونداره ،فقط چندتازن واسه آشپزی ونظافت داره که هیچ کدومم حق ندارن جلوش ظاهربشن . فک کنم همه یه تخته کم دارن این بکل تخته هاش کمه . ولی درعوض میگن خیلی خوشگل وخوش هیکله ، قیافشم انقدرجذبه داره ک ناخودآگاه ازش میترسی . البته من ندیدمش فقط شنیدم .ارباب روستایه بالا سالار نام داره ک برادر زاده سلطان ارباب ماست….
بعداز دوسه ساعت سواری وگشتن…به سمت خونه رفتم .عمه زهرامثل همیشه درحال اب پاشی جلودرحیاط بود ..کانی :سلام عمه جونم ،خسته نباشی.-:سلام عزیزم درمونده نباشی ،سواری خوش گذشت ؟:جایه شما خالی خیلی ، حیف ک رز باهام نیومد . :نمیدونم عمه چرا از دیشب گرفتست وتوخودشه . :غمت نباشه عمه ،کانیت ک نمرده الان میرم ببینم چشه وردیفش میکنم .:عمه به قربون دل مهربونت ک تو انقدر خوبی عزیزم ،سفیدبخت بشی