دانلود رمان آکچین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: عاطفه.م
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: آلیا، دختری از دنیای سیاه و چرکین طلاق، میون دردسرهایی که مادرش براش درست میکنه دست و پا میزنه. مادری که پیامد کارهاش گردن آلیا رو میگیره … و در این بین مردی وارد زندگیش میشه که داغ سنگینی توی دلش حکمرانی میکنه… مردی منزوی و عصبی که…
قسمتی از متن رمان آکچین
شروع به بالا رفتن میکند و من حیرتزده فقط نگاهش میکنم. بیا بالا نترس… خفهشو نمیترسم… فقط میگم این طناب پاره نشه… تا بالا نیای که نمیفهمیم طاقت توی سنگین وزنو داره یا نه… اولین قدم را که رویش میگذارم قیژ عجیبی میکند و تکان شدیدی میخورم… از این هیجان کوچک به شور آمدهام… بالا و بالاتر میروم. آنقدر که پویان نزدیکم است و دست زیر بازویم میاندازد بالا میکشدم…
نفس میکشم به اطراف نگاه میکنم از اینجا همه چیز زیباتر و نفس گیرتر است. پسگردنی به پویان میزنم. _ چرا زودتر منو اینجا نیاوردی… چون اینجا مال منه. مشت محکمتری به کمرش میزنم. گندهتر از دهنت زر نزن… مال خودم و مال تو داره؟ نکنه اینجا مکان تو و ساراجونته… از اون پشت مشتها میاری کسی هم متوجه نمیشه نه؟! گردن عقب میکشد. بابا چی میگی خودت که میدونی سارا از این پاها به من نمیده! رو برمیگرداند.
برو خودتی… به اتاق کوچک چوبی با دقت نگاه میکنم با هر قدمم صدای جیرجیر از زیر کفشهایم میآید.خوشم اومد… چه مجهز هم هست… یک فرش قدیمی چند دست لحاف و تشک… پنجرهٔ کوچکی که پردههای گلگلی دارد… اینجا مثل یک خانهٔ کوچک است. چند سال پیش من و پوریا و نوههای عمو درستش کردیم… عید به عید یا تو دورهمیها همهٔ پسرا اینجا جمع میشیم. خونه کوچیک بود و ما هیچ جا نداشتیم که باهم چهار کلوم حرف بزنیم…