دانلود رمان ارباب وحشی من نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال
نویسنده رمان: ملیکا
تعداد صفحات: 395
خلاصه رمان: اردلان پسری ارباب با تمایلات دوست داشتنی که عاشق هانا ارباب روستای پایین میشه و بهش دست درازی میکنه و با تهدید کردنش مجبور به ازدواج با خودش میکنه...
قسمتی از متن رمان ارباب وحشی من
در اتاق حنا رو بستم و تکیه دادم بهش نفس عمیقی کشیدم دختره احمق نمیدونه داره چه غلطی میکنه
عاشق برادر دشمن من شده دییوونه با صدای مریم پریدم هوا…مریم: خانم سرش رو انداخت پایین…چته زهرم آب شد مریم: میخواستم بگم شام حاضره تشریف بیارین… کارتو بگو و از پله ها رفتم پایین حنا رو صدا کن هرکی میخواست از کنارم رد بشه اول احترام میزاشت و بعد رد میشد….
بعد از تصادف پدر ومادرم و برادرم تمام ارث رسید به من و من شدم ارباب روستا پشت میز نشستم یکم بعد حنا هم اومد و نشست حنا: من میخوام با علی ازدواج کنم حنا: میتونم … نمیتونی… بس کن حنا….حنا-یعنی چی هانا چرا نمیزاری دیگه نتونستم تحمل کنم و قاشقم رو کوبیدم توی بشقاب و داد زدم حنا با بغض نگاهم کرد چون ازشون بدم میاد… اولین هق رو زد و دوید سمت اتاقش از دست خودم ناراحت شدم که سرش داد زدم…
خواهریم دل نازک بود طاقت یه دیقه دوری نداشت چه برسه به داد ناراحت از کارم از روی صندلی بلند شدم
مریم: جانم خانم…مرییم مریم…چشم… دوتا فنجون قهوه درست کن سریع وقتی قهوه هارو آورد رفتم سمت اتاقش دوتا تقه در زدم و رفتم تو با بغض نگاهم کرد…ابجی جونم… حنا-آبجی من علی رو دوست دارم ببخشید بد حرف زدم دست خودم نبود عصبی شدم
حنا…چراا…حنا شروع نکن… با اشک گفتم چون زندگیم رو نابود کرد خاندانش میفهمی….