دانلود رمان اسیران جثه و دل نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: تخیلی، عاشقانه، بزرگسال
نویسنده رمان: نوشین.ن
تعداد صفحات: 547
خلاصه رمان: داستان دو خواهر دوقلو .. که اسیر دوبرادر عجیب و قدرتمند میشن …
قسمتی از متن رمان اسیران جثه و دل
شایان کفشای مشکی پوشید و گفت ، بچه ها به خواست بابا از صبح رفتن … بهتره ماهم راه بیفتیم …. شلوار کوتاه سفید و کت مشکی پوشیدم و شال سفیدی سرم کردم .. وسایلامو برداشتم و راه افتادیم تو ماشین حرفی نمیزدم و شایان با خشم رانندگی میکرد … به باغی که رسیدیم بی حرف پیاده شدیم … شایان گفت همه اینجا با نیروهای خاص و قدرتهای خاص خودشون رو دارن …. پس مواظب حرفات و فکرات باش .. وارد سالن که شدیم نگام به نینا و شاهین که پای سفره ی عقد نشسته بودن افتاد چقدر از شاهین متنفر شده بودم ….
مثل ادمای غریب دور تر از اونا ایستادم …. بچه ها نزدیک عروس و داماد ایستاده بودن …. شاهین خواست حرفی بزنه ، خدمتکاری ما رو به اتاقی راهنمایی کرد برا تعویض لباس فعلا نمیخواستم لباسی عوض کنم … پس بی توجه ایستادم …. خطبه ی عقد که جاری شد و نینا بدون در نظر گرفتن بزرگترا یا من جوابشو داد **** دوباره عصبانیت شدیدی به سراغم اومد … . میخواستم مراسم رو بهم بزنم ….با شایان به طرفشون رفتیم …. من باید الان بهترین روز زندگیم میبود خواهرم عروس شده بود ولی نمیدونم چرا انقدر غم داشتم ….
برام غریبه شده بود ، تبریک ساده ای گفتم و رد شدم اما شایان شاد بود و کادویی به دستشون داد …. به سمت بچه ها رفتم …. شادی و فاخته با آرایش و لباس های کوتاهی پوشیده بودن برا مردا که جذاب بودن … شایان کنارم ایستاد و گفت نمیخوای لباساتو عوض کنی ? چرا ولی وسایلام تو ماشین هستن …. شایان به خدمتکاری اشاره کرد تا دنبال وسایلا بره …. مردی کنارمون ایستاد و بهم خیره شد …. از چشمای ترسیدم که گفت ….