دانلود رمان اسیر دست غرور نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: نگار قادری
تعداد صفحات: 153
خلاصه رمان: هیلا دختری مغرور ک فکر میکنه هیچ وقت عاشق نمیشه بالاخره ی روزی عاشق یه پسر مغرورتر از خودش میشه هردو از عشق نسبت به هم بی اطلاع هستن و هیچ کدوم غرور خودشونو نمیشکنن بعد کلی کلنجار رفتن با خودشون بالاخره هیلا اعتراف میکنه چون غیرتی شدن سانیارو میبینه توجه هایه گاه نا گاهشو میبینه فک میکنه سانیار عاشقشه ولی سانیار میزنه زیر همه چی بعد مدتها هیلا بازم غرورشو زیر پا میزاره ب خاطر دلش ولی بازم پس زده میشه
از اول ماجرا یه پسری هست خواطر خواه هیلا همون پسری که باعث میشد سانیار غیرتی بشه هیچ وقت با وجود پس زدن هایه هیلا پاپس نکشید سهیل تونست با عشق خودش هیلا رو به دست بیاره ولی هیلا تنها هدفی ک با سهیل بود سهل انگاری با خودشو سانیار بود هردو اسیر دست غرور شده بودن…
قسمتی از متن رمان اسیر دست غرور
مامان جان بخدا نمیتونم بیام فک میکنید خودم دوست ندارم تو بله برون یکی یه دونه خواهرم باشم نرجس و چن تایه از بچه هایه دانشگاه رو یه پروژه کار میکنم یادداشت و نکته گیریش دست منه نمیتونم ک رهاش کنم بیام اونجا انشالله واسه مراسم نامزدی جبران میکنم مامان;باشه دخترم موفق باشی ،راستی هیلا مادرجان خواستی بیای بری چادر خانم جونو از عمه منیژه ت بگیری واسه هلیا دوس دارم.
با چادر خانم جون باشه نه مادر جون خداحافظ قربون دستت دخترم خب دیگه کاری نداری چشم مادر جون حتما سلام برسون خدانگه دارت گوشی رو قطع کردمو رو مبل نشستم به پروژه ای که استاد نبی زاده بهمون داده بود فکر میکردم بعد چن ماه تازه ی فعالیت رو بهمون داده بود نمیتونستم که ازش بگزرم.منو نرجس و سوزان و ارشام یه گروه شده بودیم ب ارشام امید داشتم خیلی تیز بود اون معماری خونده بود.
بعد دوسال پشیمون میشه و دارو سازی روقبول میشه . منو نرجس بچه شیرازیم تو مدرسه ب خر خونی معروف بودیم طوری که اولین سال کنکور هر دو ب رشته مورد علاقمون داروسازی دانشگاه تهران قبول شدیم تو دانشگاه ب دختر شیرازی معروف بودیم بابایه منو