دانلود رمان اعتراف کن عاشقمی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، طنز
نویسنده رمان: کیانا بهمن زاد
تعداد صفحات: 347
خلاصه رمان: شخصیت های اصلی این رمان آرشام وآرمیتا هستن..یکم اوایلش اززبون سوم شخصه امابقیش اززبون آرشام یاآرمیتابیان میشه..نام هایی که توی این رمان به کاربردم تقریباشبیه به هم هستن امیدوارم حین خوندن اسم شخصیت ها رواشتباه نکنید…آرمیتا همراه شش دختردیگه خدمتکارخونه پدرآرشام هستن…آرشام وسه تا خواهر های شیطونش برای تحصیل خارج هستن …تحصیلات آرشام تموم شده و قراره برای همیشه ایران بمونه…توی همون شب اولی که آرشام وآرمیتاهم دیگرومیبینن اتفاقاتی بینشون می افته که آرشام می خواد…
قسمتی از متن رمان اعتراف کن عاشقمی
سایه های وحشتناکی دو رو برمو احاطه کرده بودن …همواره جیغ میزدم و فرار میکردم..همه جا تاریکِ تاریک بود ..صدایی به گوشم رسید مثل صدای یه مرد با اینکه داشت باجدیت وخشم کنترل شده ای حرف میزد اما صداش خیلی زیبا وجذاب بود…”حسابتو میرسم اینو مطمئن باش..از روی زمین محوت میکنم دختره احمق. ..و بعدصدای جیغ زدن من وصدای سیلی های پی درپی که مردی داشت به گونه هام میزد از سایه اش معلوم بود ازاون دسته مردهای قد بلند و هیکلیِ….
اما صورتش و نمیتونستم ببینم چون دراعماق تاریکی فرو رفته بود…صداها همه قطع شد…صدای همون مرد با این تفاوت که مهربون و غمگین بود اومد…”عاشقم شو”… یکهو چهره زیبا ارباب نمایان شد و بایه لبخند داشت بهم نگاه میکرد به پشت برگشت و ازم روشوگرفت و راه افتاد هرچه صداش میزدم برنگشت و جوابمونداد.. یکهو زیرپاهای ارباب وخودم خالی شد…ازخواب پریدم همزمان سارا هم ازخواب پرید و از روی تختش اومد…
پایین و باعجله به سمتم اومدوکنارم روی تخت جای گرفت و منو درآغوش خواهرانش کشید و آرومم کرد…
سارا_چیزی نیست آروم باش آرمیتا فقط یه خواب بود..آروم باش گلم… از آغوشش اومدم بیرون اشکامو پاک کردم و بلندشدم و رفتم سمت در.._کجا؟… _بایدبرم…برم تواتاق ارباب ببینم حالش خوبِ یانه؟…
_بیابشین دیوونه اون الان تواتاقش همراه زنش گرفته خوابیده..اون وقت تومیخوایی بری ببینی حالش خوبه یانه؟!.. _راست هم میگی زشته..پس چیکارکنم واقعا نگرانم…