دانلود رمان افسون زمان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: سما اسفندی
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: آریانا دختر امروزی که از طرف دانشگاه به دیدن یک مجموعه تاریخی میره و اونجا با لمس گردنبندی عتیقه به گذشته و ۲۵۰۰ سال قبل سفر میکنه، و با مفهموم عشق، انتقام دشمن و دسیسه روبه رو میشه زمانی که میخواد به آرامش برسه و با آتانس زندگیش رو شروع، درس زمانی که بیخیال زندگی حالش شده به زمان خودش برمیگرده و…
قسمتی از متن رمان افسون زمان
صدای فریاد سپهان هر لحظه بالاتر می رفت ،به طوری که نگران حنجره اش شده بودم . نمیدونم چرا روی ازدواجی که من راضی نبودم اصرار می کرد.باید،میفهمی باید باهاش ازدواج کنی ساریکا….نمی خوام دیگه حرفی ازت بشنوم. دستمو کلافه روی چشمهام کشیدم،خشم و خستگی کاملا از حرکاتم پیدا بود،دندون هامو روی هم فشردم.
تمام تلاشم برای حفظ آرامش و بلند نشدن صدام به بن بست خورد. سپهان کور و کر شده بود و من رو نمیفهمید. تو گوش کن،من..این..ازدواج..رو..نمی خوام. به سپهانی که کلافه تر از من طول و عرض اتاق رو طی میکرد و محکم موهاشو رو با دستهاش چنگ زده بود ، نگاه کردم،بی توجه به صدای نفسهای عصبیش و دندون های که روی هم می سابید ادامه دادم :
دلیل اصرارت چیه ؟ نکنه برات سودی داره؟چنان به طرفم برگشت که با ترس چند قدم عقب رفتم. با صدای که از خشم می لرزید فریاد زد : سود؟! اخه احمق چه سودی برای من داره ؟ من صلاحت رو می خوام.
پوزخندی زدم که بیشتر شبیه زهرخند بود تا پوزخند.!با تعجب گفتم: صلاح منو ؟!