دانلود رمان افسون سبز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: تکین حمزه لو
تعداد صفحات: ۲۲۱
خلاصه رمان: داستان درباره ی یه خانم دکتره که توی بیمارستان بعد از اشنایی با یکی از همکارانش ازدواج میکنه و فکر میکنه که شوهر ایده آل و رویاهاش پیدا شده غافل از اینکه….
قسمتی از متن رمان افسون سبز
افکارم مثل جنگلی تاریک پر از سوال و سیاهی شک و تردید بود. من نا خداگاه میان این سیاهی دست و پا می زدم. آنقدر سوال در ذهن داشتم که می دانستم تالش برای پیدا کردن جواب درست برابر است با دست و پا زدن در مردابی که فقط باعث پایین تر رفتن من میشود. این چه پیشانی نوشتی بود که داشتم؟ یعنی از ابتدا و از روز اول سرنوشت هر کس مقدر شده و همه مجبور به بازی کردن نقش مان هستیم؟ سوال… سوال… سوال!!!
معده ام عجیب درد می کرد. دندانهایم را آنقدر روی هم فشار داده بودم که تا بیخ و بن تیر می کشید قلبم طپش بدی داشت. با هر غلتی که می زدم، از درد به خود میپیچیدم، تعجب می کردم که چه طور هنوز می توانم درد را حس کنم؟ دیوار هایی که در دوران بچه گی و نوجوانی مرا در امنیتی زیبا، فرو می بردند حاال انگار بهم نزدیک شده بودند، آنقدر نزدیک که مرا در میانشان له می کردند.
اتاق دور سرم می چرخید. چشمانم می سوخت. اما خوابم نمیبرد. جلوی چشمانم ستاره های کوچکی سوسو می زد. مدام در رخت خوابی که سال ها با رویاهایی طلایی در سر و آرزو های معصومانه ای در دل، در آن به خواب می رفتم غلت می زدم، اما افسوس که دیگر یه رویایی در کار بود و نه معصومیتی، مدت ها بود که خواب از چشمانم فرار می کرد. افکار مختلفی به سرم هجوم می آورد. فردا چه می شد؟ سرنوشت من چه بود؟ آیا واقعا سهم من از زندگی همین