دانلود رمان امپراطوری به نام آل نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، تاریخی
نویسنده رمان: negar_hashemi
تعداد صفحات: 162
خلاصه رمان: آل، امپراطور آیندهی یونان، برخلاف میلش به خواستهی پدرش کشور روم را تصرف خواهد کرد. در این میان، مریلا به سبب نجات خانوادهاش مشقت های فراوانی میبیند. اتفاقاتی رخ میدهد که این دو…
قسمتی از متن رمان امپراطوری به نام آل
اما پدر، چرا شما همیشه به فکر تصرفِ کشورها هستید؟ من نمیتوانم همانند شما عمل کنم. پدرم دستی در موهای سفیدش کشید و گفت: نه پسرم، به گفته ی پیشگویان، تو در آینده ی نه چندان دور امپراطوری این کشور را به دست خواهی گرفت؛ پس باید بتوانی قلمرو و سرزمینت را گسترش دهی. اما من با جنگ و خونریزی زیاد موافق نبودم. بالاخره به اصرار پدرم مجبور به قبول خواسته اش شدم. چشم پدر، میدانم که اصرارکردن بی فایده است.
اما من یک ماه فرصت میخواهم تا برای جنگ سپاه عظیمی آماده کنم. میدانی که روم کشور قدرتمندی است. برو پسرم، در این یک ماه تمام سعی خود را بکن، می خواهم توانایی هایت را بسنجم. تصمیم گرفتم به سپاهیان کشورم آموزش های لازم را بدهم؛ چون نمی خواهم کشور روم پیروز میدان باشد. با جان، محافظ شخصی ام، به مکانی که سپاهیان را آموزش میدادند رفتیم. همه چیز به خوبی پیش می رفت؛ فقط تجهیزات نظامی کم بود.
سری تکان دادم و رو به محافظ شخصی ام گفتم:جان؟
بله قربان؟ آهنگر را خبر کن، تجهیزات نظامی میخواهیم؛ باید تیر و کمان، شمشیر و وسایل نظامی بسازد. چشم قربان. “مریلا” با عجله وارد آشپزخانه شدم و فریاد زدم: مادر… مادر کجایی؟ چه شده مریلا، چرا فریاد میزنی؟ مادر، حال پدر وخیمتر شده است. هرچه سریعتر برو و طبیب را خبر کن. چشم مادر. از خانه بیرون آمدم.خدایا! من پدرم را از تو میخواهم، کمکم کن. درون کوچه همچنان می دویدم و اشک میریختم و مردم مرا با تعجب نگاه میکردند و بعضی هم میگفتند: دخترِ دیوانه شده!.