دانلود رمان امیدی دوباره نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: کاراگل
تعداد صفحات: 4019
خلاصه رمان: بهار شمس، یه وکیلِ تازه کاره که از شوهرش جدا شده و یه دختر داره… بهار سر یکی از پرونده هاش با کارن عیشی آشنا میشه و کارن تلاش میکنه که اونو با پول بخره اما نمیتونه راضیش کنه و پرونده رو میبازه… چند ماه بعد بهار٫ وکیل شرکتی میشه که کارن یکی از سهام داراشه ……..
قسمتی از متن رمان امیدی دوباره
خوبم، خاله میشه بیای نقاشی منو بکشی؟ من بلد نیستم… چشم عشقم چاییمونو بخوریم بعدش میکشم برات… مامان؟ بهار در حالی که چایش را برمیداشت جواب داد: جانم… فردا میشه توام بیای تو ویدیوکال با بابا حرف بزنی؟ لیوان چایی که به سمت دهانش میبرد بین راه متوقف شد…نگاهش بالا آمد و به چشم های مظلومانه ی دخترش خیره شد…لب هایش را روی هم فشار داد و نیم نگاهی به شبنم که اخم کرده بود انداخت…
با مکث ابرویی بالا انداخت و گفت: مامان جان تو که میدونی …منو بابات سالهاست که باهم حرف نمیزنیم و رابطه ای نداریم… نمیشه فردا بخاطر من بیای؟ بابا همش سراغتو می گیره! پا روی احساسات مادرانه و نگاه پراز خواهش دخترش گذاشت و محکم گفت: نه مامانی نمیشه! ببخشید… هدیه با صورتی گرفته نگاهش را از او گرفت و به لیوان چایی در دستش خیره شد…در سکوت مشغول نوشیدن چایی اش شد و بهار و شبنم هرچه حرف زدند.
هرچه سعی کردند ذهنش را از آن موضوع منحرف کنند فایده نداشت! بعد از اینکه چایی اش را تمام کرد همراه شبنم به اتاق رفتند…امید داشت حداقل شبنم بتواند دلش را بدست بیاورد…چنگی به موهایش زد و پوفی کشید… در این یک مورد اصلاً نمیتوانست متواضع باشد و از خود گذشتگی کند! سال ها بود که با امیر حرف نزده بود و هیچ رابطه ای بینشان نبود! نمیتوانست آرامش نسبی که بدست آورده بود را به همین راحتی خراب کند…