دانلود رمان اکیپمون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، طنز
نویسنده رمان: فاطمه حکیم آرا
تعداد صفحات: 429
خلاصه رمان: ما یه اکیپ دختریم….دخترانی که نمیدانند غم را چطور مینویسند ….شاد و سرخوش بی بهانه به خوشی هایشان میرسند اما …کی فکرشو میکرد زندگی چهارتا رفیق به تباهی کشیده شود…چرا دیگه رنگ خوشبختیو نمیبینن…نفس دختری که…سرگذشت هر یک چه میشود ؟! عشق جای نفرت را میگیرد اما چگونه ؟! خیانت و انتقام چه میشود ؟! بیگناهی آنها چطور ثابت میشود ؟!
قسمتی از متن رمان اکیپمون
نت و خاموش کردم گوشیمو کنار گذاشتمو خواب هفت پادشاه عربستان و دیدم ماجرای شروین و واسه بچه ها تعریف کردم نمیدونم چرا اینقدر زود به شروین دل باختم شاید به خاطر اینکه تنها بودم شاید یه حمایت گر دیگه میخواستم شاید به خاطر فراموش کردن گذشته شاید … جواب سوالمو نمیدونستم امروز یه کم بی حوصله بودم شروین و هیچ کدوم از پسرا امروز کلاس نیومده بودن به درک میخوام نیان …. اصن سر به تنشون نباشه حتی اون شروین من دیگه دوست ندارم تنهایامو با کسی پر کنم…
شاید الان بگی تکلیفت باخودت معلوم نیست ولی آره من میخوام تنها باشم حتما همینارو بهش میگم کوله پشتیمو کمی جابه جا کردمو از سالن بیرون رفتم شقایق : نفس پکری ؟ نفس : حوصله ندارم …. . دیگه دوست ندارم با شروین باشم ارغوان : به این زودی ازش خسته شدی نفس : من اصن دوست ندارم شوهر کنم …. آقا بالا سر میخوام چیکااار ؟ هر ساعتی بگه موهات و بکن تو .. پر رنگه ارغوان : ولی من کم کم داره از ماهان خوشم میااااد نفس : مبارکه ارغوان : هی پانی همه رل زدن و ما بدبختا سینگل موندیم پانیذ : من که کاوه از همون روز آسانسور بهم پی ام میده همگی رو سر پانیذ خیز آوردیم
و گفتیم: چی ؟ پانیذ : !!!!! چه خبرتونه کف حیاط دانشگاه هستینا …. خب میخواستم بهتون شقایق : آی ام سینگل فور اور ارغوان : نترس ماهان میگه مهرداد گلوش پیشت گیر کرده … ازم خواست یه کاری کنم شقایق : غلط کرده … من از این بچه مایه داره هیچ خوشم نمیاد نفس : دلتم بخواااد شقایق : من اگه دلم میخواست گوشیشو نمینداختم تو سطل زباله ، پونز نمینداختم رو صندلیش ، اسمشو تو بسیج دانشجویی نمی نوشتم ، نمرشو تو دفتر کلاسی استاد تغییر نمیدادم … بازم بگم ؟ ارغوان : اوکی فهمیدیم نفس : به خدا منم داشتم خر میشدما !!!!
