رمان این من بی تو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: حدیثه ورمز
تعداد صفحات: 5339
خلاصه رمان: موتور سوار غیرتی و و خشنی که سر شرط بندی دست روی دختر ممنوعه ی اوس اسد می ذاره. دختر همسایهی شیطون که خیلی وقته دلش برای آقا مهراب پس نا خلف حاج فیضی پیش نماز مسجد محل رفته اما با برگشتن ورق و قتلی که اوس اسد باعثشه همه چیز بهم می خوره… عشق ممنوعه ی مهراب و ترمه با ورود محمد ابراهیم پسر بزرگ تر حاج فیضی کم رنگ تر میشه چرا که محمد ابراهیم هم مثل برادرش عاشق ترمهس و فرشته ی نجات اوس اسد از اعدام… ولی شب عروسی…
قسمتی از متن رمان این من بی تو
ابروم رفت قشون کشیدی جلوی در خونه ی حاجی که بی آبرویی بار بیاری اما الان من شدم بی آبرو می فهمی؟ سر تو این محل میتونم بالا بیارم؟ که همه بیان از تن و بدن دخترم برام دوسیه بنویسن؟ عمه طبق عادتش صدا بلند کرد و با ته مایه های گریه حرفش را از سر گرفت. نگو حسین آقا این دختر و تو زبون دراز کردی، لباسش، دانشگاهش برو و بیاش هر بار گفتم نکن مرد گفتی دخترم آزادی داره کسی چپ نگاهش نمی کنه چیشد؟
چیشد که حالا دخترت لباس می پوشه خودشو نشون ملت میده گفت کار پسر حاج فیضی اگه رفتم از زور آبروم بود از ترس این که نکنه همین بلا رو هم سر این یتیم در بیاره
مخاطب حرف های آخرش من بودم اما زبان بستم الان وقتش نبود اما دنیا با برونی تمام جلو آمد. من کاری نکردم که مامان می دونستم دوباره ادا در میارید نگفتم کار می کنم، جرمه؟ علی که تا به الان برادرانه خونه ای روی صورت دنیا را پاک کرده بود لباسش را گرفت و عقب کشید کار کردن جرم نیست اینا جرمه خودت رو ببین….
دیدن آن فیلمها خونش را به جوش می آورد که گوشی را در دستان دنیا رها کرد و به عقب چرخید من بخاطر این عکسا بهم ریختم ماجرای تولد و مهراب چیزی دیگه ای بود خودت باید توضیح بدی آن وسط بی طرف ترین آدمی بودم که با حرف هر کسی نگاهم به لب هایش دوخته می شد. حسین آقا با شرمندگی سر تکان داد. هرکس چیکار کردی زن؟ تو نگفتی کار مهرابه؟ نگفتی اون بی شرف آبروی دخترم و برده؟ ضربه ای با کف دست برسرش کوبید و فریاد زد: خدا لعنتتون کنه که کلاهمو گذاشتید زیرم از فردا چجور سر بالا بیارم؟ میان هیاهویشان صدای زنگ که نود درصد مواقع قطع و وصلی داشت در خانه پیچید