باغ استور
دانلود رمان و داستان کوتاه ☀️ اپلیکیشن رمان

دانلود رمان بادبادک باز به قلم خالد حسینی با لینک مستقیم

دانلود رمان بادبادک باز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، درام
نویسنده رمان: خالد حسینی
تعداد صفحات: 187

رمان بادبادک باز

خلاصه رمان: این داستان در افغانستان اتفاق می افتد و داستانی است از زندگی دو دوست در دوران جنگ های داخلی افغان ها و طالبان. امیر راوی این قصه است که از کودکی خودش و حسن، پسر خدمتکارشان و همبازیش می گوید. امیر از زندگیش می گوید، از بازی های دوران کودکی، از با حسن بودن و چگونه از حسن دورافتادن. بادبادک باز از دوستی، انتقام، وفاداری و زندگی آدم های کشور همسایه مان با ما سخن می گوید و داستان زندگی امیر و حسن…

قسمتی از متن رمان بادبادک باز

پیرمردی پای دیواری کاه گلی می نشیند، چشم های نا بینایش مثل نقره مذابی است که ته دو کاسه گود مانده است. پیرمرد فالگیر که روی چوبدستی قوز کرده، دست پینه بسته اش را به گونه های گود افتاده خود می کشد. فنجان ها جلوی ما هستند. حسن سکه ای کف دست چغرش می اندازد. من هم مال خودم را می اندازم. فالگیر پیر زمزمه می کند:«بسم الله الرحمن الرحیم» اول دست حسن را می گیرد. ناخن شاخی اش را در کف دست او به حرکت در می آورد. هی می چرخاند و می چرخاند. بعد همان انگشت را به صورت حسن می برد و همین طور که آهسته رد انحنای گونه ها و و طرح گوش ها را می گیرد، صدای خشک  و خش داری می آورد.

قسمت کبره بسته انگشت هایش را به چشم های حسن می کشد. درست همان جا از حرکت می ایستد. لفتش می دهد یکهو قیافه پیرمرد حالی می شود. من و حسن با هم نگاهی رد و بدل می کنیم. پیر مرد دست حسن را می گیرد و سکه را کف دستش می گذارد. رو می کند به من می گوید: تو در چه حالی جوانک؟ از آن طرف دیوار بانگ خروسی می آید. پیرمرد دستش را می آورد جلو و من دستم را عقب می کشم.توی کولاک گم شدم! باد زوزه می کشد پوره های سرد برف را توی چشم هایم می پاشد. در میان سرما و بوران پاهایم به سختی جلو می رود. سعی می کنم با فریاد زدن به دنبال کمک باشم اما باد فریادهای مرا قورت می دهد و صدایم به کسی نمی رسد.

احساس می کنم بین سفیدی برف گم شده ام و دیگر راه نجاتی ندارم این حس با صدای نعره باد در گوشم به کابوسی که به زودی اتفاق می افتد تبدیل می شود.  باد حتی رد پاهایم را پاک می کند و حالا مانند شبحی شده ام که هیچ ردپایی از خود جای نگذاشته است. دوباره فریاد می زنم محکم تر از دفعه قبل اما این بار امید هم مانند ردپایم پاک می شود. یکدفعه صدای ضعیفی به گوشم آشنا می آید. دستم را سپر چشم هایم می کنم و به هر دردسری شده سعی می کنم بنشینم، نگاه می کنم کم کم رنگ ها برایم مشخص می شود و دستی به رویم دراز می شود

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
این داستان در افغانستان اتفاق می افتد و داستانی است از زندگی دو دوست در دوران جنگ های داخلی افغان ها و طالبان.امیر راوی این قصه است که از کودکی خودش و حسن، پسر خدمتکارشان و همبازیش می گوید. امیر از زندگیش می گوید، از بازی های دوران کودکی، از با حسن بودن و چگونه از حسن دورافتادن. بادبادک باز از دوستی، انتقام، وفاداری و زندگی آدم های کشور همسایه مان با ما سخن می گوید و داستان زندگی امیر و حسن…
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان بادبادک باز
  • ژانر: عاشقانه، درام
  • نویسنده: خالد حسینی
  • ویراستار: باغ استور
  • تعداد صفحات: ۱۸۷
  • 963 روز پيش
  • admin
  • 222 بازدید
لینک کوتاه مطلب:
ورود کاربران

تبلیغات متنی
درباره سایت
باغ استور: سایت اول رمان استور در گوگل از باغ است، دانلود رمان از اپلیکیشن و آپ باغ استور با کد تخفیف ویژه از بزرگترین باغ رمان ایران، دانلود رمان جدید از سایت فروش رمان باغ استور، کتاب رمان های عاشقانه برای آیفون و اندروید، Pdf/Apk
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " باغ استور " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.