دانلود رمان بازی شاهان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: فانتزی، تخیلی
نویسنده رمان: جرج آرآر مارتین
تعداد صفحات: 761
خلاصه رمان: (جلد اول رمان نغمه یخ و آتش)….به نظر نمیرسید که بچه اشرافی حرف هاي گرد را میشنود. با رفتاري حاکی از بی علاقگی و بی اعتنایی، تیره شدن شفق را بررسی میکرد. ویل به حد کافی به همراه شوالیه سواري کرده بود که متوجه باشد وقتی او چنین رفتار میکند، بهتر است که مزاحمش نشد. «دوباره بهم بگو چی دیدي، ویل. تمام جزئیات. چیزي رو از قلم نینداز.»
قسمتی از متن رمان بازی شاهان
وقتی جنگل در اطرافشان شروع به تاریک شدن کرد، گرد با اصرار گفت: «دیگه باید برگردیم. وحشیها مرده اند. با مختصري لبخند پرسید: «مرده ها تو رو میترسونن؟ گرد دم به تله نداد. پیرمردي با بیش از پنجاه سال سن بود و آمدن و رفتن این بچه اشرافیها را دیده بود. مرده، مرده است. ما کاري با مرده ها نداریم. رویس به آرامی پرسید: اونا مردهند؟ چه مدرکی داریم؟ ویل اونارو دیده. حرفش که میگه مردهاند، براي من مدرك کافیه.
ویل میدانست که دیر یا زود او را به بحث خواهند کشاند. آرزو داشت که دیرتر میشد. اظهار نظر کرد:
مادرم بهمن گفته که مرده ها حرفی براي گفتن ندارند.
رویس جواب داد: «دایه ي من هم همینو بهم گفته، ویل. هیچ وقت چیزي رو که در آغوش زنها میشنوي،
باور نکن. حتی از مرده ها هم میشه چیزهایی یاد گرفت. انعکاس صدایش در هواي نیمه روشن، زیادي بلند بود. گرد خاطر نشان کرد: «راه طولانی درپیش داریم. هشت، یا شاید نه روز. وداره شب میشه.»
سر ویمار رویس بیعلاقه به آسمان نگاه کرد. «هر روز حدود این موقع شب میشه. از تاریکی میترسی،گرد؟»
ویل متوجه تنش دور دهان گرد شد، و خشمی که به زحمت در چشمهاي زیر کلاه سیاهش مهار شده بود.
گرد چهل سال از عمرش را در خدمت نگهبانان شب گذرانده بود، از پسربچگی و کل مردانگی، و عادت
نداشت که حرفش سبک شمرده شود. اما موضوع بیش از این بود. پشت غرور جریحه دار شده، ویل میتوانست چیزدیگري را درپیرمرد حس کند.