دانلود رمان باغ آلبالو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: هاله نژاد صاحبی
تعداد صفحات: 771
خلاصه رمان: همهچیز از یک اجبار آغاز میشود. از یک قرار بیست ساله…عهد نانوشتهای که سالها پیش بین دو برادر گذاشته شده، زندگی داراب و آذین را بهم گره میزند. اما… گرهای با طناب پوسیده!
قسمتی از متن رمان باغ آلبالو
با حرص به سمت میاد چرخید و در حالی که انگشت سبابه اش را به سمتش گرفته بود آرام و شمرده گفت: من… نمیام میاد. اینو… تو… گوشت… فرو کن. آرام لبخند زد و مانند داراب جواب داد: همگی… باهم… میریم. اینو… تو گوشت …فرو کن. با عصبانیت برگشت و مجددا روی مبل نشست. حوصله مسافرت ندارم میلاد. انشااله یه زمان دیگه باهم میریم. میلاد اخمی کرد و اینبار با جدیت گفت…
به مهتاب قول دادم بیارمت، آبم بشی میندازمت تو لیوان و میبرمت داراب! بفهم که زیر قولم به خواهرت نمیزنم. میدانست… عشق عمیقی که این دو به هم داشتند زبانزد همه آشناهایشان بود. محال بود مهتاب چیزی بخواهد و میلاد فراهم نکند. به قول میلاد، حتی اگر آب هم میشد باز هم او را داخل لیوان میریخت و با خود میبرد! البته که با خودش تعارف نداشت، او هم دلش شدیدا مسافرت میخواست. دوست داشت چند روزی برود و از آن خانه و افرادش دور شود.
اما نه بیشک همراه با آذین! به ناچار سعی کرد میلاد را متقاعد کند. هنوز رابطه بینمون اوکی نیست میلاد. تو که خودت از همه چی باخبری. میلاد عادی نگاهش کرد و گفت: رابطه بین تو و زنت به خودتون ربط داره داداش کاری به اون ندارم. اما رابطه بین منو زنم به اومدن شما بستگی داره. خودت مهتاب و میشناسی نبرمت تا ماه بعد گریه زاری داره. مستاصل دستی میان موهایش کشید و گفت: باشه خبرت میدم.