دانلود رمان بالماسکه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مهدیس
تعداد صفحات: ۸۱۹
خلاصه رمان: ترگل سادات توفیق، در شانزده سالگی در یک ازدواج سنتی، وارد زندگیه مرد جوانی میشه که هیچی ازش نمیدونه واین ندونستن ها، اونو به بند میکشه…که برای رهایی از بندها!! دست به دامان ماده و تبصره های قانونی میشه و اتفاق هایی که لابه لای دویدن هاش رخ میده…
قسمتی از متن رمان بالماسکه
چادر عربی روي شانه هایش و روسري قرمزي که خیس از باران به پیشانی چسبیده بود!!!و نیمه شب بارانی ….حیران وسردرگم پشت در خانه ي عمو سید اکبرش چه میکرد؟؟ چه خوب بود که پسرعمویش براي تعلیم به قم رفته بود و او خوب می توانست گوشه ي اتاق او بنشیند و زار بزند….زار به حال خودش !!!و چه خوب که سید اکبر عمویش بود…و چه بد که امشب تمام نمیشد…وچه بد که همه اش خواب نبود!!!
در که باز شد،بی حرف در آغوش گرمش!!مامن گاه همیشه امنش فرو رفت…. کنار بخاري مثل جوجه اي لرزان،در خود فرو رفته بود وهرکار میکرد لرزش دستان مهار نمیشد…وصداي برخورد دندان ها روي هم!!!پتو را بیشتر به دور خودش پیچاند…آسیداکبر با لیوان گل گاوزبان جادویی اش،روبه روي ترگل نشست بخورباباجان لرزش دندان ها وصدایی که در اثر برخورد با لبه ي لیوان به وجود آمده بود،تنها صدایی بود که در لابه لاي برخورد قطرات باران با پنجره گم می شد!!!
سید اکبر کنار دخترك لرزان جاي گرفت،سر ترگل را میان دستان کشیدو بوسه اي روي موهاي به رنگ شبش کاشت….. میگی چی شده دختر قشنگم؟؟ سرش را روي دست عمویش گذاشت،چقدر این پیرمرد با آن کلاه بافتنی سبز را دوست داشت!!چقدر….