دانلود رمان برکه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: زهره.الف
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: برکه دختر زیبا و شیطونی که برای کمک به شرکت پدرش که در استانه ورشکستگیه صیغه بزرگتری رقیب پدرش “میلاد ” مردی متعصب و غیرتی میشه و شرط میبنده میتونه اونو عاشق خودش کنه اما با کاری که میلاد میکنه….
قسمتی از متن رمان برکه
دست مشت شده اش فرمان را هدف گرفت و بر روی آن فرود آمد. گوشی را روی صندلی کنارش پرت کرد و با فشردن پایش، روی گاز زیر لب گفت:پسره ی احمق فقط بلده اول صبحی حال آدم رو بگیره. وارد کوچه ی منتهی به شرکت شد و اهمیتی به تابلوی یک طرفه نداد.صدای زنگ گوشی، تمرکزش را بهم زد. نگاهش چرخید سمت گوشی و اسم بهنام شد دلیل ابروهای گره خورده اش.
خبرمرگش معلوم نیست باز چه خبر بدی دارد!
آیکون برقراری تماس را لمس کرد و غرید: باز چیشده بهنام!گوشی را سفت و محکم به گوشش چسباند و با شانه اش آن را نگه داشت. صدای بهنام را شنید که گفت:
عجله نکن برکه… خودم ردیفش می کنم… استرس برات خوب نیست! نفسش را کلافه بیرون فرستاد.دارم می یام کارخونه! باید جدی حرف بزنیم… این مسئله ای نیست که عجله نکنم! بهنام حرف می زد و او درک درستی از حرف هایش نداشت.
کلمات، به شکل بی رحمی در سرش می چرخید و او حتی نمی دانست این همه بلا به یکباره از کجا بر سرش آوار شده است! درواقع گم شده بود میان حجم زیادی از گرفتاری که نظم و ترتیب دادن بهشان؛ سخت ترین کار دنیا بود انگار! وصیت پدرش… وضعیت کارخانه و از همه بدتر شایان! همه و همه دیوانه کننده بودند و گیجش می کردند. گوشی قطع شد یا وصل بود؟ نمی دانست!
