دانلود رمان به سر شود نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاو
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: helga1980
تعداد صفحات: 620
خلاصه رمان: هلنا مادرش رو تحویل آسایشگاه ميده٬ خسته از ماراتن زندگی٬ ولی خبری از آسایش نيست٬ با دزدی که از خونش می شه٬ آواره و دربدر کوچه خيابوها می شه٬ چون دیده که پسر صاحبخونه تو خونش پا گذاشته و حالا با این ادعا صاحبخونه جوابش کرده٬…
قسمتی از متن رمان به سر شود
بهار زودتر از همه به سالن اومد خودش رو رسوند به هلنا تو خوبی؟ هلنا ممنون بهار: می خوای امشب به ارام بخش بهت بدم، راخت بخوابی تا صبح؟ هلنا: نه، قرص خواب روم تاثیر معکوس داره تا نزدیک صبح بی خواب میشم بهار: ولی خیلی به خواب احتیاج داری، رنگتم پریده ملنا ،خوبم اگه این مشکل حل شه بهترم میشم بهار بلند شو بریم سر میزه هلنا میلی به غذا ندارم بیشتر نیاز دارم دراز بکشم بهار تو همین جوری هم هنر کردی سرپایی ،پاشو بریم…
حاجی بدش میاد بی صدا دنبال بهار رفت سر میز بقیه هم اومدند عمه ایران زیر چشمی هلنا رو می پایید اطلاعات اولیه رو در نبودش گرفته بود ولی هنوز فرصت نشده بود آخرین اخبار رو بگیره هلنا یا خوردن سوپ دست کشید چیز بیشتری از گلوش پایین نرفت، عمه ایرانم از فرصت استفاده کرد چی شد؟ کاری از پیش بردین؟ هلنا نگاهی به بقیه انداخت همه مشغول بودند ظاهرن روی حرف عمه با هلنا
بود نمی دونم قرار شده پول پیش رو پس بده ظاهرن،
اردلان سر بلند کرد ظاهرن نه قطعا ایران مگه میشه تو جایی با پیش بزاری کار نشه قربونت…
برم اردلان خدا نکنه البته من تنها ،نبودم ارسلان هم ،بود، تو اصل قضیه هم که حاج بابا در راس بود ایران اون که ،بله از بابات چه خبر ؟ کی میاد؟ اردلان والله فکر کنم تا ته معدن رو جارو نزنه این طرفا پیداش نمی شه البته اگه یه معدن دیگه کنارش کشف نکنه حاجی اردلان دوباره شروع کردی؟اردلان چیزی بدی نمی گم حاجی ایران بسه بابا یه سئوال پرسیدم ایشالا زودی ،بیاد دلم واسش یه ذره شده آفاق ن ادر ایشالا تا دو هفته دیگه