دانلود رمان به نجابت مهتاب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: moon shine و فاطیما8
تعداد صفحات: 307
خلاصه رمان: آرایلی زنی خود ساخته است ، محکم اما بدون مرد و بی تکیه گاه… با بچه ی کوچیکش تو جامعه ای زندگی میکنه که تنها زندگی کردن رو مساویِ با خراب بودن می دونن. می خواد خودش باشه رو پای خودش! دلش میخواد خودش تکیه گاه کسی باشه تا اینکه منتظر یه تکیه گاه بمونه. میخواد آزاد و رها باشه مثل من…مثل تو… ولی نمیدونه جایی که ما زندگی می کنیم هنوزم پیدا می شن ادمایی که به جرم نکرده دختر زنده به گور می کنن . نمی دونه همونایی که تا دیروز باهم می خندیدن امروز به اون می خندن و تو صورتش تف میندازن به همون جرم نکرده . تا اینکه مجبور میشه برای نجات جون مادرش از یه نزول خور حاجی نما پول قرض کنه و همین هم باعث مشکلاتی میشه که باید خودتون بخونید… پایان خوش
قسمتی از متن رمان به نجابت مهتاب
“تارکان “داشتم برای آرایلی اس ام اس می فرستادم که پشت چراغ قرمز وایسادم ، نگاهم به ماشین دو در سه لاین اون طرف تر افتاد که … چشم هام رو ریز کردم و نگاهم رو دوختم به دختره . این دختر ؟ این دختر آسانا بود ؟ چشم هام رو ریزتر کردم تا بهتر ببینمش ، یه دختر و پسر کیپ تو کیپ هم نشسته بودن و پسره مدام سر دختره رو دست می کشید.
گوشیم رو پایین آوردم و دوباره به دختره نگاه کردم ، نیمرخ دختره به قدری به آسانا بود که گیج شدم آسانا بود ؟ مگه می شه این همه شباهت ؟ چراغ سبز شد و ماشین راه افتاد . بی اراده دنده دادم و ب حرکت کردم . هی با خودم می گفتم : ” مگه می شه دو نفر این قدر بهم شبیه باشن ؟ ” حتی با یادآوری رنگ شال دختره حاضر بودم قسم بخورم که دقیقا همون روسری ای رو پوشیده که من برای آسانا خریدم . مگه چند نفر تو تبریز شکل آسانا هستن که روسری هاشون هم شکل هم باشه؟
مثل آدم های مسخ شده فقط دنبال ماشین دو در می رفتم . اون قدر سوال تو ذهنم بود که هیچ جوابی براشون نداشتم . پسره دم به رستوران فوق العاده شیک و گرون وایساد.