دانلود رمان بوران نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: Aida Farahani
تعداد صفحات: 40
خلاصه رمان: سایهی غم بر زندگیاش نشسته است. پشیمانی، حسرت و تنهایی او را بدین گونه گماشته. او مدتهاست که تغییری نکرده؛ اما شاید بورانی سهمگین بتواند او را از این حزن طولانی رهایی بخشد…
قسمتی از متن رمان بوران
داستان درباره مرد جوان روستایی بود که دور از شهر و در ارتفاعات دماوند زندگی می کرد و از زندگی مدرن چیزی نمی دانست . حال باید زنش را که مریض شده بود به تهران میبرد و در آنجا اتفاقات خنده داری را رقم می زد . همه آماده شده بودند تا از کوه بالا بروند . فریبا محمدی ، در نقش همسر مهران با خوشرویی مهران را که با کمک باتون ( نوعی عصا برای کوهنوردی ) از کوه بالا می رفت و هیکل نسبتا تپلش را بالا می کشید ، دنبال کرد و با او هم قدم شد . با صدایی سرشار از انرژی گفت : سلام !
مهران نگاه کوتاهی به او انداخت و سپس به ادامه خیره شد و زیر لب جوابش را داد. من شما رو همین الان دیدم ، حالتون خوبه ؟ حتی اخم پیشانی مهران هم با روی خوش و صدای بشاش و چهره سرزنده فریبا تغییری نکرد . خوبم . مکثی کرد و سپس گفت : شما خوبین ؟ مرسی من هم خوبم . و چون حوصله ی فریبا را نداشت ، قدمهایش را تندتر کرد و از او جلو زد . قريبا : چرا انقدر عجله دارین ؟ بقیه بچه ها هنوز پشت سرمونن . مهران برگشت و چند لحظه ای به چهره ی زیبا و ریز نقش فریبا خیره شد . با خودش گفت که چقدر این زن وراجی می کند !
اقدام به حرکت نمود و به صعود خود ادامه داد . جمعیت پشت سرش با یکدیگر صحبت می کردند و با سرخوشی می خندیدند و با خوشحالی راه را می پیمودند . تا غروب که هوا سردتر و سردتر می شد و هر چقدر بالاتر می رفتند ، آسمان تیره تر و اطرافشان را برف های سپیده بیشتری فرا می گرفت ، پیش رفتند که کارگران گفت : دیگه بسه ! همین جا چادر می زنیم و فردا صبح بالاتر می ریم تا به لوکیشن اصلی برسیم .