دانلود رمان بوسه بر گیسوی یار نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، طنز
نویسنده رمان: شیرین نور نژاد
تعداد صفحات: 3815
خلاصه رمان: دو همسایه با دو دنیا و عقیده متفاوت! یه دختر قرتی و باکلاس که زندگیش نظم خاصی داره. و یک پسر لات و ناخلف که کفتربازی یکی از تفریحاتشه. امااا هردو به یه چیزی عقیده دارن. اونم اینکه میتونن اون یکی رو به زانو دربیارن!! و از اون خونه که حق خودشون میدونن فراری بدن . سر کینه و لجبازی باهم ازدواج میکنن. هیچ کدوم قصد کوتاه اومدن ندارن و هر راهی رو میرن تا اون یکی کم بیاره. اما در آخر به جایی میرسه
قسمتی از متن رمان بوسه بر گیسوی یار
بابا به تعارف برداشت میکند و من… به دنبال جواب و عکس العمل مورد نظری هستم که با لبخند میگوید – تعارف نمیکنم حورا خانوم… جدی گفتم… خوشحال میشم قبول کنی…
نه دارد خرابتر میشود ترجیح میدادم مثلا بگوید که هر طور “راحتی یا چه میدانم میگفت که ” اوکی” یا یک علائم خاص تری از خود نشان میداد که من را به سمت همان البرز جذاب دو سال قبل پرت میکرد پس شما چی؟! چند ثانیه ای در سکوت نگاهم میکند و عجب…
نگاهی خودت را جمع کن ،مرد عشقولانه هایت را کجایم جای
دهم؟! به فکر من نباش… من برنامه های دیگه ای واسه خودم دارم خاص گفت… لعنتی خیلی خاص بعد از ثانیه ای سکوت که در جمع حکم فرما ،میشود وحید یکی محکم به شانه ی البرز میزند و مزه پرانی میکند البرز برنامه داری؟ داشتیم؟ داداش به بوهایی میاد از این برنامه هات… خبریه؟
سپس نگاه گوشه ای پر منظوری به من میکند. لال شی الهي وحیدا چه نگاه مسخره ای هم دارد با آن خنده اش.
البرز با خنده ی شرم زده ای نگاهی حواله ی من میکند. بماند به وقتش آه بت از وسط دارد جر میخورد و لعنتی انقدر اینطوری نباش اخم و نگاه مغرورت چه شد پس؟! تف به این شانس. حالا دیگر سوره و وحید مگر بیخیال میشوند؟! سوژه دستشان افتاده و فکر میکنند که من هم کشته مرده ی همین امشب و این البرز بودم کشته مرده که بودم قبل از….