موضوع رمان: عاشقانه، پلیسی
نویسنده رمان: ماه پسند
تعداد صفحات: 457
خلاصه رمان: سارا و نگین که دخترای سرزنده و شادی هستن و با هم بودن روبه خیلی چیزا ترجیح میدن، عکاسن و لذت زندگی رو توی قاب دوربینشون جا میدن…با ورود یه فرد جدید به محل زندگیشون، زندگی اینا هم دستخوش تغیراتی میشه، تغییراتی از جنس هیجان… از جنس فداکاری …فداکاری برای میهنی که ما رو مثل یه مادر، بزرگ کرده … تغییراتی که اونا رو وارد یه بازی پلیسی میکنه و جریانی از جنس و رنگ دوست داشتن و عشق ...
قسمتی از متن رمان بوی باروت در باران
سارا ناهار و با من و خاتون خورد و تا بعد از ظهر توی اتاق درباره چگونگی به دام انداختم پسر تازه وارد حرف زدیم و خندیدیم بالاخره سارا رفت خونه اشون و قرار شد من اول شروع به تحقیقات کنم البته از نوع خودم! یه لباس بسته پوشیدم و یه دستمال سر بستم پرده رو کنار کشیدم اثری
از پسره نبود هنوز هم پرده ای برای پنجره اتاقش ننداخته بود دوربینم و برداشتم و رفتم توی تراس..
شروع کردم الکی از اطراف عکس انداختن حیاط خونه خودمون همسایه ها پر بود از گل و گیاه چند تا عکس قشنگ هم از این طیبعت گرفتم که دیدم پسره اومد پشت پنجره و با تعجب چشم دوخت به من من دوربینو که آویزونه گردنم بود همون طور گذاشتم چند لحظه ای نگاش کردم و اون بود که سرشو انداخت پایین و از پنجره فاصله گرفت خوب داخل اتاقش نگاه کردم پنجره بزرگ و بدون پرده لامپ اتاقم روشن بود…
و خیلی خوب می شد داخل و نگاه کرد به خوصوص که من خودم تا کمر از تراس آویزون کرده بودم!در کمال تعجب دیدم که یه تخت یه نفره گوشه اتاقه و یه مبل راحتی هم کنارش
نزدیک پنجره هم یه میز که یه لب تاپ…