دانلود رمان بگذار پناهت باشم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجباری
نویسنده رمان: فاطمه سلیمانی
تعداد صفحات: ۸۵
خلاصه رمان: دختری به اسم الینا که متولد لندن هستش توی یک موسسه تدریس موسیقی میکنه و پسر عمش نامزدشه. بعد از مدتی پدرش ورشکست میشه و مجبور میشن خونه شون و بفرشون و با پس اندازی که دارند به ایران برمیگردند و برای مدتی خونه ی دوست باباش مستقل میشن که این دوست باباش یه پسر داره به اسم ارسام.دوروز بعد از اینکه اونجا مستقر میشن پدر ارسام براشون خونه پیدا میکنه ولی شرط میکنه که اگه بابای الیناع بخواد باهاش سرمایه گزاری کنه حتما باید ارسام و الینا به عقد هم دربیان و مجبور میشن با هم ازدواج کنن…پایان خوش…
قسمتی از متن رمان بگذار پناهت باشم
همه داروهارو با لحنی که سعی میکردم خونسرد باشه گفنم اشکال نداره پیداش میکنیم پدر کمی از اب قند خورد و گفت تنها این نیست مامان با صدای تحلیل رفته گفت دیگه چی پدرکه کمی ارام شده بود گفت چندتا
کشور که تقاضای دارو کرده بودند گفتند یا دارو یا پول هایامن ورسش را پایین انداخت وبالحن ارومی گفت متام رسمایم داروها بود باید این خونه رو بفروشیم مامان بی حال خودشو روی مبل انداخت وگفت وای
خدای من منم دست کمی از مامان نداشتم با همان لحن اروم گفتم حالا چیکارکنیم گفت با فروش این خونه پول دیگرانو میدیم و با مقدار پس اندازی که دارم به ایران برمیگردیم بهتون قول میدم دوباره این زندگی رو براتون بسازم دوست دیرینه ام از وضعیتم خربدارشده ویک هفته دیگه مسافریم اماده باشید به کمک مبل ازجایش بلند شد و راهی اتاقش شد الهی مبیرم بابام انگار یه روزه پیرشده و کمرش خم مامان هم تلوتلو خوران به اتاق رفت و من هاج واج به حرفایی که رد وبدل شد فکرمیکردم
ای…سیاه چقدر زود زندگی شاهانه مان نیست ئنابود شد
فردا باید برای استعفا موسسه برم هه من هم به قصد خواب بدون شام راهی اتاقم شدم چون هیچکدوممون میلی به غذا نداشتیم والا صبح روز بعد با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدارشدم قراربود واسه شب لباس وکادو بخرم تو این هیری ویری تولد کم داشتیم برای شب یه تاب بندی قرمز و روی ان کت مشکی لی با شلوار جین مشکی به همراه بوت های پاشنه 7سانتی وبه رنگ خودش پوشیدم