دانلود رمان بگو که فقط مال منی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: صدف پور نجفی
تعداد صفحات: ۲۸۸
خلاصه رمان: درباره دختریه که مجبورمیشه بایه پسرازدواج کنه،پسری که بی رحمه ویه کینه ی بچگونه داره،این رمان شایدخلاصه ای کلیشه ای داشته باشه،اما باهمه ی رمانا متفاوته.دختری که خدمتکارمیشه وپسری که دوباره عاشق میشه ،تغییرمیکنه ولی گاهی اوقات زوددیرمیشه و…پایان خوش
قسمتی از متن رمان بگو که فقط مال منی
سایه های سیاه نزدیک میشدندخیلی نزدیک اوسعی داشت فرارکنداما سرعت سایه ها بیشتربود، سایه ها به اورسیدند همه جا درتاریکی مطلق فرو رفت،جوانی
را دیدصورتش معلوم نبوداما چشمان تیله ای اش که از خشم می درخشید مشخص بود، دخترک ترسید و فرارکردباتمام سرعت میدویداما ان دوجفت چشم تیله ای هم دنبالش بود دخترک سرعتش رازیادکردبیش ترو بیش تر ان قدر دویدکه ناگهان زیرپایش خالی شد….
پوزخند ان دوچشم تیله ای مشخص بود و دخترک ازصخره ای بلند پرتاپ شد……. باجیغی ازخواب پرید،عرق سردی روی پیشانی اش بودصداهابرایش گنگ بود….باران، باران… صدامومیشنوی؟چیزی نیست خواب دیدی حالت خوبه؟به اطرافش نگاه کرد در اتاقش بود و سمانه دوست و همسایه شان کنارش بود به صورت مهربان ونگرانش نگاه کرد و باصدای ضعیفی گفت:چیشده؟
سمانه شاکی وبالحنی نگران گفت:اینومن باید از توبپرسم مادرت میگفت امروزکه از کتابخونه اومدی حالت خرابه یهو تب کردی توخوابم همش هذیون میگفتی معلوم هست چته؟ الان که تابستونه بعید میدونم سرماخورده باشی…دخترک بابه یاداوردن امروز اشک درچشمانش جاری شدکه تعجب سمانه رابرانگیخت سمانه که حالا نگران ترشده بود با دلهره پرسید چیشده چراحرف نمیزنی د اخه دختردیونم کردی یه کلمه بگوچیشده چه مرگته؟
