دانلود رمان تاروت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی، انتقامی
نویسنده رمان: دختر خورشید
تعداد صفحات: 1379
خلاصه رمان: رازک دختری از خانواده معمولی برای طرح دانشگاهی وارد شرکت ساختمانی بنام و مطرحی از یه خانواده پولدار میشه که در نهایت بعداز مخالفت هر دو خانواده به ازدواج رازک و صاحب شرکت منتهی میشه درست زمانیکه رازک طرحی برای یه پروژه به شرکت ارائه میده که باعث سوددهی بالا و پیشرفت شرکت میشه با پاپوشی که مادر شوهر مستبدش براش رقم میزنه به زندان می افته و حکم طلاق غیابی بدستش میرسه این بین مادرش فوت میکنه و پدرش سکته و زمین گیر میشه حالا رازک بعد تحمل سالها رنج و سختی با کمک دوستان دانشگاهش به اون شرکت راه پیدا میکنه و با مدیریت مانفرد صاحب جم که صاحب دختر کوچولوی هست مواجه میشه ..پایان خوش
قسمتی از متن رمان تاروت
از جا بلند شد، صدای صندلی گردونش سکوت اتاق رو شکست. به سمتم اومد و گفت: بریم گپ ؟ اونجا که شما رو میشناسن … تو چشمهام خیره شد و با لحن جذاب و اغوا کننده ای گفت: نیازی نیست منو دوم شخص جمع خطاب کنی… من مانفردم… میکنم گفتم: رازک … هومی کشید ، سری تکون دادم و با هم از اتاق خارج شدیم. کیفمو از روی میزم برداشتم و روی شونه ام انداختم .کف دستهام سوزن سوزن میشد.
احمقانه به نظر میرسید اما واقعا داشتم میترسیدم. سکوتش … نگاه های بدون پلک زدنش بدجوری منو میترسوند. توی چشمهاش اون دو تا حفره ی مشکی… قلبمو به لرزه درمیاورد . تو این سه هفته ای که اینجا بودم این شاید بار پنجم یا ششم بود که انقدر مستقیم باهاش رو به رو میشدم و حرف میزدم. میدونستم میخواد ازم حرف بکشه تو این مدت نتونسته بود.
از هیچ کدوم ما که به قلعه اش نفوذ کرده بودیم آتو بگیره و شاید امشب میخواست سبک بازی رو عوض کنه . خیلی شب ها رسیدن به این نقطه رو تمرین کرده بودم، اما حالا … از اتفاق افتادنش میترسیدم… از اینکه به سرانجام برسونمش و تا تهش برم بدجوری میترسیدم.