رمان تاریک ترین شب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: جنا شوالتر
تعداد صفحات: 676
خلاصه رمان: اَشلین دِرو، در تمام طول زندگیش به خاطر شنیدن صداهایی که مربوط به گذشته هستن، رنج کشیده. برای تموم کردن این کابوس، به بوداپست میره تا از مردی که شایعه شده قدرت های ماوراالطبیعه داره، کمک بخواد؛ بدون اینکه بدونه در مَدِکس می افته که خطرناک ترین عضو یک گروهه و مردیه که در جهنم خودش گیر افتاده. مدکس، توسط شیطانی به اسم “خشونت” تسخیر شده و محکومه که هر نیمه شب بمیره و به جهنم بره وگرنه شیطانش آزاد می شه و هرکسی که سر راهش باشه رو نابود می کنه… اون و دوستانش که هر کدوم توسط یه شیطان خاص، تسخیر شدن در قلعه ای کاملا دور از مردم زندگی می کنن اما اشلین با اومدن به قلمروی اونا همه چیز رو به هم می زنه…هیچ کدامشان نمی توانند مقابل اشتیاق زیادشان مقاومت کنند…
قسمتی از متن رمان تاریک ترین شب
خيلي زود دوده ها به همان جايي كه ايستاده بود، برگشتند، به هم متصل شدند و به شكل يك بدن درآمدند؛ يك مرد… مردي كه يك بار ديگر آتش گرفت. بدني كه يك بار ديگر ذره ذره اش با ذوب شدن تنبيه شد، بدنش از ماهيچه ها خالي شد و بعد قبل از متلاشي شدن، شعله هاي نارنجي-طلايي از بين ماهيچه هايش زبانه كشيدند. آنجا يك باد ملايم سياه وجود داشت كه تمام چيزها را سر جايش بر مي گرداند…
براي همين كل اين پروسه مي توانست خود به خود تكرار شود. دوباره و دوباره و دوباره. تمام اين مدت، “خشونت” درون سرش فرياد مي كشيد و مي خواست فرار كند و از لحظه مرگش ديگر آرام نشده بود. روح هاي محكوم شده ديگر، وقتي شعله هاي جهنم آنها را دربرمي گرفت، فرياد مي زدند و صداي “خشونت” با صداي آنها مخلوط شده بود. شياطين كه موجودات بالدار حال به هم زن با چشمان درخشان…
قرمز و صورت هاي اسكلتي و شاخ هاي زرد ضخيم در بالاي سرشان بودند، از بالاي سر يك زنداني به سمت زنداني ديگر بال مي زدند و مي خنديدند و آنها را شماتت مي كردند و رويشان تف مي انداختند. من يكي از اونا رو درونم دارم. فقط براي من بدتر از اوناست. بقيه شياطين هم اين را مي دانستند. قبل از اين كه او را با زبان هاي آتشين و شاخه دارشان ليس بزنند، مسخره اش مي كردند و مي گفتند: خوش برگشتي برادر. قبل از اين، مدكس هميشه آرزو مي كرد وقتي كه آتش او را فرا مي گيرد
