دانلود رمان تصاحب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، مافیایی
نویسنده رمان: شیوا اسفندی
تعداد صفحات: 1741
خلاصه رمان: من اِلوینم …دختر هجده سالهای که برای فرار از تنهایی قبول کردم یک سال نامزد رئیس مافیای خشنی بشم که دوازده سال ازم بزرگتر بود و یه عروسک میخواست. رئیس مافیایی که افتخارش سنگدلیش بود و آدماش بهش لقب شکارچی داده بودن. قوانین زیادی داشت و مهمترینش، قانونی بود که برای اطرافیانش وضع کرده بود؛ عاشق شدن ممنوع! متاسفانهعلیرغم اخطارهایی که داده بود، طی زمانی که باهاش زندگی میکردم عاشقش شدم و…
قسمتی از متن رمان تصاحب
نمیدونم تو چه مسیری پا گذاشتم و از وقتی اومدیم متیو بی توجه به من با چند تا پرونده رفته و اون ته نشسته و من نمیدونم چکار میکنه. متوجه شدم که چندین ساعت پرواز و دو توقف داریم اگر اینطور پیش بره کلافه میشم. امیدوارم پشیمون نشی… تایلان این و زمانی که با دقت بهم زل زده بود گفت. من الان توی این هواپیما نشستم. اینطوری نیست که پشیمون شم و بتونم پیاده .شم لطفا من و نترسون.
انگار متوجه استرسم شد که دستاش و به نشونه تسلیم بالا برد و اومد کنارم نشست دستام و گرفت نمی خواستم بترسونمت بهتره آروم باشی. متیو مرد خوبی نیست اما برای تو فکر نکنم بد باشه. حرفش آرومم که نکرد ،هیچ بدتر هم شدم نمیدونم چه اصراری به ترسوندن من داره. متيو اومد و نگاهی به دستای من و تایلان انداخت. جوری که من فکر کردم باید هر چه زودتر دستام و بکشم بیرون.
تایلان ،اما خودش بلند و شد و گفت میره کمی استراحت کنه. با اشاره مجبورم کرد دنبالش راه بیفتم و من پر از حرص بابت برخوردش از جا بلند شدم. این که توی هواپیما اتاق داشته باشه یه کم برام غیر قابل باور بود، آمل بود. خوشم نمیاد تا با منی جز منکسی بهت نگاه بندازه…
من اِلوینم…دختر هجده سالهای که برای فرار از تنهایی قبول کردم یک سال نامزد رئیس مافیای خشنی بشم که دوازده سال ازم بزرگتر بود و یه عروسک میخواست. رئیس مافیایی که افتخارش سنگدلیش بود و آدماش بهش لقب شکارچی داده بودن. قوانین زیادی داشت و مهمترینش، قانونی بود که برای اطرافیانش وضع کرده بود؛ عاشق شدن ممنوع! متاسفانهعلیرغم اخطارهایی که داده بود، طی زمانی که باهاش زندگی میکردم عاشقش شدم و…