دانلود رمان تلاقی جنایت و عدالت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: ترسناک_تخیلی_اجتماعی
نویسنده رمان: KURO
تعداد صفحات: 199
خلاصه رمان: این جا یه جای معمولی نیست!اینجا جاییه که عشق…جنایت…عدالت…ترس…شکنجه…انتقام…خون…تاریکی…ناامیدی به هم گره خوردن. اینجا زندگی چهار نفر به هم گره خورده. چهار نفر با گذشته های ناتموم!گذشته هایی که روی همدیگه تاثیر مستقیم گذاشتن .یه بخشش مشترک …و حالا یه انتقام مشترک! عدالت پیروز می شه یا شکست می خوره؟
قسمتی از متن رمان تلاقی جنایت و عدالت
با این که سه روز از اون ماجرا گذشته بود ، هنوزم با یادآوریش حرص می خوردم . خودمم نمی دونستم چرا انقد از جیسی اسمیت بدم اومده بود ولی به هر دلیلی که بود ، ازش تا حد مرگ متنفر بودم ! اون چهار تا نماد هم بدجوری فکرمو مشغول کرده بودن . یعنی کجا دیده بودمشون ؟ توی اینترنت سرچ کردم عناصر چهارگانه ی ارسطو تو دو سه تا سایت همون چهار تا نماد رو دیدم ولی هیچ جا توضیحی درباره شون نداده بودن ! دیگه تصمیم گرفتم بی خیال اون نماد ها بشم ، هنوزم گزینه های زیادی واسه هیجان انگیز کردن زندگیم روی میز بود .
ناديا از اون کامپیوتر لعنتی دل بکن بیا شامتو بخور ! اوخ اوخ ! مامان عصبانی شده ! بدو بدو از اتاقم رفتم بیرون . مامان و بابا سر میز نشسته بودن . مامان داشت تو بشقاب برامون قیمه می کشید . از قیمه خیلی خوشم نمیومد ولی خیلی هم بدم نمیومد . قابل تحمل بود ! یه قاشق از قیمه م خوردم و گفتم : -مامان … مامان : بله ؟ من می خوام یه ورزشی رو امتحان کنم ! -ورزش ؟ خوبه ! حالا چه ورزشی ؟ قیافمو مظلوم کردم : اگه بگم ناراحت نمی شی ؟ گل از گلش شکفت : ایی جونم می خوای بری ورزش رزم -نه . بانجی جامپینگ !
دهن مامان و بابا باز موند : چـی ؟ – بانجی جامپینگ . همون که کلاه سرشون هند دور کمرشون می بندن از به جای بلند سقوط می کنن پایین مامان ناامیدانه گفت : دقیقا چرا به این ورزش علاقمند شدی ؟ نیشخند زدم : بخاطر هیجانش مامان ! مامان و بابا نگاهی به هم کردن و یهو یقی زدن زیر خنده اپنا دقیقا به چی می خندن ؟ من که چیز خنده داری نگفتم !!! در رو با کلید باز کردم و وارد خونه شدم – سلاااام سلام بلندی کردم ولی هیچکس جوابمو نداد و ضایع شدم !!!