دانلود رمان تلنگر نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: شیوا بادی
تعداد صفحات: 476
خلاصه رمان: شاید این تلنگر واجب بود.. شاید باید بیشتر اطرافمو میدیدم.. با چشم باز….شایدم این اتفاق به خاطر شروع بدمون بود..شروعی که با دادگاه و بیمارستان و دعوا شروع شد..بد شروع کردیم.. کاش خوب تمومش کنیم.دلواپسم.. به خاطر مردی که روزی آینده امو تباه کرد.. شایدم خودم مقصر بودم .. غرور زیاد و لج بازی بیش از حد…شایدم تقدیرم این بوده و من زیادی منفی بین هستم..اگر با لجبازی روزمونو شب نمیکردیم ، این آینده ی سیاه تقدیرم نبود..کاش خدا یه فرصت دیگه بهم بده.. فقط یه فرصت…
قسمتی از متن رمان تلنگر
هرچی بخوام برام فراهم میکنه .. از بچگیم تاحالا اجازه نداده هیچ کسی بهم بگه بالای چشمت ابروست..برای همینه که غرورم بی حد و اندازه ست.. تاحالا به هیچ بنی بشری اجازه ندادم غرورم رو خورد کنه…به هیچ کس.. امروزم یکی از اون روزاییه که خیلی شاد و سر خوشم.. پسر عموم فرزام قراره آخر هفته از انگلیس بیاد و منم که از هیجان در حال انفجارم… از وقتی خودمو شناختم ازش خوشم میومد…
مثل همه ی دختر بچه های چهارده ، پونزده ساله که برای اولین بار عاشق میشن.. اما درست همون روزها بود که برای تحصیل رفت انگلیس و موندگار شد.. فقط سالی یکبار ، یا دوسال یکبار میاد.. همین نبودن و دیر دیدن باعث شده برای دلبری بیشتر حریص بشم … تو شرکتمونم که صدتا خاطرخواه دارم.. البته ناگفته نماند که علاوه بر قیافه ام نصف بیشترشون عاشق جیب بابام میشن.. شرکت صادرات واردات دارو داریم…
پدرم یکی از تاجرهای بزرگ تو بخش دارو هستش.. خیلی دلش میخواست من دارو سازی بخونم ، ولی متاسفانه از شیطنت زیاد و سر به هوایی نتونستم
قبول بشم.. زمان ما کنکور انقدر سخت بود که همین رشته ی مدیریتم با هزار سختی و خرخونی قبول شدم.. ولی حالا چی ؟ بدون کنکور دانشگاه ها دانشجو میگیرن … دیگه استرس به کل پریده..