دانلود رمان تنهایی بی انتها نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مرضیه باقری ده
تعداد صفحات: 1430
خلاصه رمان: در مورد آدم های هست که دست تقدیر آنها رو کنار هم قرار می دهد .اما در این میان آنها غرق در تنهایی روحی هستند .از همین رو آنها مشغول خود آزاری اند .با آمدن نیلا به زندگی شاهین پرده ای از زندگی او برداشته میشود
قسمتی از متن رمان تنهایی بی انتها
نیلا سر بلند کرد و شاهین را نگریست . در چهره شاهین آرامش موج میزد . آرامشی از جنس دریا . از جنس زاینده رود . او این مرد را مورد اعتماد و محکم میدید . هر چند در طوفان حوادث ، کمر خم کرده بود . اما سعی میکرد نشکند و حالا ، باز هم داشت ، کمر راست میکرد . به هر دری میزد تا خود را اثبات کند . نیلا به یاد حسام افتاد . مردی که خوب بود ، مهربان بود ، با محبت بود ، اما بزرگترین مشکلش این بود که در سختی ها دست و پایش را گم میکرد . یا عقب می کشید تا موضوع یک جوری حل شود و یا تصمیم عجولانه ای اتخاذ میکرد .
گاهی هم تماشاچی بود و منتظر میماند تا ببیند چه کسی چه دستوری میدهد تا اجرا کند . همیشه به عشق . گونه های نیلا سرخ شد و جوابی نداد . اما شاهین ، مردی بود که در یک آن تصمیم می گرفت و اجرا میکرد . منتظر کسی نمی ماند تا پاریش دهد . این مرد تکیه گاه محکمی بود . حداقل محکم تر از حسام . نگاهش را از نگاه شاهین کند و به رودخانه برگرداند و چه حس خوبی داشت آن لحظه . حسی که ترس را از او دور میکرد . به به ، جک و رز و تایتانیک خلوت کردین .
شاهین رو به عقب کرد و رامین را دید . با احتیاط نیلا را کنار کشید و با هم دست دادند و احوال پرسی کردند . رامین لبخندزنان رو به نیلا گفت : بقیه کجان ؟ رامین اشاره ای به ابتدای پل کرد و گفت : همیشه به عشق . گونه های نیلا سرخ شد و جوابی نداد . بقیه کجان ؟ رامین اشاره ای به ابتدای پل کرد و گفت : دور از جون بزرگترا گردن خوردشون دارن میان. چیه باز ؟ گیر افتادم با این همه عنترمنتر . حالا عنتر کیه و منتر کدومه ؟ مشخص نیست ؟ شاهین خندید و گفت : چرا ؟