دانلود رمان تنهایی مرگ ندارد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مهشاد خواجویی
تعداد صفحات: 575
خلاصه رمان: بالاخره زیر ذره بین نگاه های سنگینشان، آخرین امضاها ثبت شد . نگاه دست و دلبازانه ی کاشف و آن پوزخند مزخرف روی لبهایش ، همراه با رجزخوانی های تو خالی اش زیر گوش ! مشکاتی ، توجه همه ی کارمندان را به سمتم جلب کرده
قسمتی از متن رمان تنهایی مرگ ندارد
پوزخندی که بر لب های مرد تیره پوشی که بر روی مبل مجاورش است مینشیند ، کمی اعصاب نداشته ام را تحریک می کند . به تبعیت از او ، پوزخندی بر روی لبهایش نقش می بندد که اسباب میدان داری ام را فراهم می کند . من نیز همچون آن دونفر ، پوزخندی زده و بر روی لبهایم ، با قوتی که برخوردار است ، حفظ می کنم و با ندیده گرفتن بیست ساله بودنش و خامی ای که باعث و بانی اعتماد بی جایش شده ؛ با چشم هایی که تمام قد او را می نگرند ، با تمسخر رو به او می گویم : از ژست آدم بزرگا بکش بیرون … تو در سنی هستی که بعد از مسخره کردن دخترا زیر پستهاشون ، باید بری توی اتاقتو به کارای بدت فکر کنی …
نه با فیگور یه پسر عاقل و بالغ که حرف هاش ، ساختن دابسمشه و شغل دومش دور زدن دختراست ، وارد ادنیای کار بشی پوزخندهایشان خشک می شود و صدای زنی که نام همسرش را بلند می خواند ، بر فضا حاکم می شود : سالار صدای هشدارگونه ی زن ، آتش سوزان قلبم را شعله میبخشد و مصمم تر ، رو به پسری که از نظر ژنتیک ، هم خون من است و نام برادرم را یدک می کشد، می گویم ! چرا این قدر احمقی ؟ زنی که برای دفاع از پسرش به میدان نبرد می آید ، وادارم می کند بیشتر و بیشتر بگویم و به همه شان از دم ، از احمدرضا و سالار تا همسرانشان که دو خواهر بودند…
حالی کنم که قد : مادرم عرضه نداشتند بچه پرورش بدهند امید کیا گولت زده … به هر نحوی که بوده ، الان اسمت به عنوان کوچیک ترین فرد وام گیرنده ، داخل لیست سیاه اطلاعاته که امروز و فردا میان سراغت … اسمی از امید کیا به هیچ عنوان در میون نیست . تو هستی و یه وام بیست میلیاردی .که یک ریال از پول هاشم نیست از جا برمی خیزم و به سوی در می روم . میانه ی راه متوقف می شوم و به جز آن دو مرد که بر روی صندلی های میز ناهارخوری .نشسته اند و معرکه را از دور نظارت می کنند، بقیه را می نگرم امید کیا خریدار زیاد داره . منم فروشنده ام .
