دانلود رمان تنها در باغ نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: ترسناک، طنز
نویسنده رمان: هوای تو
تعداد صفحات: ۱۹۷
خلاصه رمان: داستان ما داستان سحر مسرور ، فرزند هفتم خانواده پر پسر ، این دختر ما رو مظلوم گیر آوردن ، به زور فرستادنش دنبال گنجی که در باغ اجدادیشون در مازندران قرار داره ، همزمان با کاوش های دختر ما اتفاقات هیجان انگیز و مفرحی براش اتفاق می افته که خوندنش خالی از لطف نخواهد بود …
قسمتی از متن رمان تنها در باغ
بیل بزن مفت خور مگه با تو نیستم یه نگاه پر از حرص به مردك پررو انداختم . دوباره بیل رو فرو کردم تو زمین و گفتم دارم بیل می زنم دیگه بیل رو از دستم گرفتو نحوه به قول خودش بیل زدن رو بهم نشون داد و دوباره اونو داد به دستم به این می گن بیل زدن نه بیل زدن تو که انگار داري زمینو ناز می کنی کفري شدم و بیلو انداختم زمین اصلا به من چه ، من دیگه کار نمی کنم
یهو یارو یه تیکه چوب برداشت و هجوم اورد سمت من ، منم با دیدن حرکتش پا گذاشتم به فرار…
همچنان می دوئیدم که پام فرو رفت تو یه چاله و افتادم ، خواستم پامو در بیارم که صداشو از بالاي سرم شنیدم
_حالا براي من قلدري می کنی؟*** با ترس از خواب پریدم و با دستم عرق پیشونیمو خشک کردم بسم االله الرحمن الرحیم ، بلا به دور ، منو چه به بیل زدن ، خدایا توبه از روي تخت بلند شدم و رفتم سمت در اتاقم ، درو باز کردم و کورمال کورمال رفتم تو اشپزخونه دختراي مردم خواب خوشبختی می بینن ، خواب می بینن تو بهشتن ، شوهر ان چنانی دارن ..
حالا من چی خواب می بینم ؟ خواب می بینم دارم بیل می زنم اونم با اعمال شاقه در یخچالو باز کردم و شیشه اب رو برداشتم و سر کشیدم. دوباره برگشتم به اتاقم و رو تخت دراز کشیدم ، یهو یادم افتاد که من بد شانس اکثر خوابام درست از اب در می یاد …
داستان ما داستان سحر مسرور ، فرزند هفتم خانواده پر پسر ، این دختر ما رو مظلوم گیر آوردن ، به زور فرستادنش دنبال گنجی که در باغ اجدادیشون در مازندران قرار داره ، همزمان با کاوش های دختر ما اتفاقات هیجان انگیز و مفرحی براش اتفاق می افته که خوندنش خالی از لطف نخواهد بود …