دانلود رمان تنها نیستم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: مهسا زهیری
تعداد صفحات: ۱۳۵
خلاصه رمان: آتوسا با شنیدن خبر فوت پدرش بعد از هفت سال دوری به خانه بر می گردد. خانه ای که برایش یادآور همسری است که سالها پیش خواهر جوانش آنا را به او ترجیح داده است. رویارویی دوباره ی او با اعضای خانواده اش سرآغاز جریاناتی است که سرنوشتش را دچار تغییر می کند…
قسمتی از متن رمان تنها نیستم
مرجان به گوشیم که برای پنجمین بار زنگ میخورد و سایلنتش کرده بودم، نگاه کرد و گفت:چرا جواب نمیدی؟
– ولش کن- کیه؟…– مزاحمه؟- نه. از تهرانه.با تعجب پرسید: چی شده؟ خودکار رو روی میز گذاشتم و گفتم: فکر میکنن من احمقم! درست بگو ببینم چی شده؟ دو روزه زنگ میزنن که بابات داره میمیره! پاشو بیا. آدرس که نداده بودم، ایکاش…شماره هم نمیدادم! صورت مرجان ناراحت شد و گفت: نکنه راست بگن؟! نه بابا!
خودکار رو برداشم که گوشی دوباره ویبره رفت. پشیمون جواب بده. بعدا میشی. عصبی گفتم: پشیمون از چی؟ خب بمیره مگه من دکترم؟! مرجان اخم کرد و خواست چیزی بگه که با جواب دادن من به تلفن، سکوت کرد. اینبار عمه پشت خط بود: الو! آتوسا… خودتی صداش توی این ٧ سال اصلا تغییر نکرده بود. گفتم: بله. میشنوم! کجایی عمه؟ هنوزم نمیخوای بیای خونه؟ من همون ۴ سال پیش گفتم دیگه بهم زنگ نزنید… چی از جون من میخواید؟
عمه به گریه افتاد و پرستو گوشی رو ازش گرفت: آتو بابات رفت! چشم به راه تو بود.بیا حال و روز مامانت رو ببین!… سکوت کرده بودم و گوش میدادم. اصلا فکر نمیکردم حقیقت داشته باشه. نمیدونستم چی بگم. مرجان هم مدام ازم سوال میکرد. کنار پنجره ی اتاق ایستادم و دنبال جمله گشتم. چند ثانیه بعد گفتم: اومدن من چیزی رو عوض نمیکنه. چرا انقد بیرحم شدی؟ ما که حق رو به تو دادیم. زندگی من آروم شده. نمیخوام خرابش کنم. اینطوری همه ی فامیل فکر میکنن مشکل از توئه.
آتوسا با شنیدن خبر فوت پدرش بعد از هفت سال دوری به خانه بر می گردد. خانه ای که برایش یادآور همسری است که سالها پیش خواهر جوانش آنا را به او ترجیح داده است. رویارویی دوباره ی او با اعضای خانواده اش سرآغاز جریاناتی است که سرنوشتش را دچار تغییر می کند...