دانلود رمان تو رویای منی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، تخیلی
نویسنده رمان: مونا 77
تعداد صفحات: 415
خلاصه رمان: البرز عبادی، پسر آروم و بی حاشیه ی داستان! …کسی که خواب دیدن براش مهم نبوده، به خواب هاش اهمیت نمی داده…همیشه فراموششون میکرده…حالا خوابی دیده که زندگیشو به هم ریخته… یه خواب که مدام تکرار میشه…گاهی میشه رویا و گاهی میشه کابوس!
قسمتی از متن رمان تو رویای منی
البرز بدون توجه به محیا با اشاره ای به پیشخدمت ، در خواست یک لیوان آب کرد . در تمام مدتی که منتظر بود ، سعی کرد اصلا نگاهش به سمت محیا نیفتد . هم میخواست فکرش را متمرکز کند و هم دوست نداشت رفتار نسنجیده ای انجام دهد که بعداً باعث پشیمانی اش شود . آب درون لیوان را یک نفس سرکشید ، بعد از گذاشتن لیوان روی میز نگاهش را به مردمک های رقصان و مضطرب محیا داد ، نفس عمیقی کشید و گفت: من خیلی خوش خیال بودم که فکر میکردم با گذشت زمان میتونم تورو به خودم علاقه مند کنم .
از همون اول هم باید متوجه میشدم که قرار نیست علاقه ای بین من و تو به وجود بیاد ! فقط خیلی دلم میخواد بدونم چرا ؟ اشتباهی ازم سر زده ؟ یا خانواده ام حرفی بهت زدن ؟ چی باعث شد که این تصمیم رو بگیری ؟ محیا دستی روی صورتش کشید و ذهنش را متمرکز کرد تا حرفهای بعدی که قصد گفتنش را داشت ، بیشتر از این باعث عصبانیت البرز نشود . نگاهی به صورت البرز انداخت و وقتی مطمئن شد از خشم چند دقیقه قبل در چهره اش خبری نیست ، حرفش را سریع ادامه داد تا شاید این عذاب زودتر به پایان برسد .
سرش را پایین انداخت و گفت : من و یکی از هم دانشگاهی هام ، خیلی وقته که به همدیگه علاقه داریم . شما دیدینش ، همونی که چند وقت پیش همراه من جلوی دانشگاه بود. خیلی وقته که از من درخواست ازدواج کرده ، ولی به خاطر شرایط تحصیلی هر دوتامون و اینکه اون به خاطر درس خوندن، کار و سرمایه ی درستی نداشت ، تصمیم گرفتیم فعلاً در موردش با خونواده هامون حرفی نزنیم ، تا وقتی که اون سر کار بره و از پس گذروندن زندگی بربیاد. پدرم روی من خیلی حساسه و چند وقتی بود که به تماس ها و رفت و آمد هام مشکوک شده بود. اگر می فهمید من توی دانشگاه با کسی در ارتباطم ، هم جلوی دانشگاه رفتنم رو میگرفت هم اگه اون شخص به خواستگاریم می اومد ممکن بود با ازدواجمون موافقت نکنه .