دانلود رمان تیسا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان:اجتماعی،عاشقانه
نویسنده رمان: فاطمه کاظمی
تعداد صفحات: 241
خلاصه رمان: داستان زندگی دختری روستایی که خیلی زود ازدواج می کند و بعد از مهاجرت به شهر،اتفاقات تلخ و گزنده ای در تمام طول زندگی اش می افتد…زندگی ای پر فراز و نشیب با تلخی ها و کمی،فقط کمی شیرینی…
قسمتی از متن رمان تیسا
فردای آن روز با شوق و ذوق بیشتری به عمارت رفتم.دوست داشتم هر چه زودتر حامی ر ا ببینم.وقتی به عمارت رسیدم و وارد حیاط شدم پشت پنجره ایستاده بود.برایم دست تکان
داد و من هم لبخندی تحویلش دادم.دنیا برایم رنگ دیگری شده بود.زیبا و دلنشین!آن روز مهمان های کاری آقا منصور قرار بود بیایند و مثل دفعات قبل مسئول پذیرایی من و سهیلا بودیم.دوستان کاری آقا منصور زیاد آنجا می آمدند و جلسه می گذاشتند.همه در اتاق کار آقا منصور جمع شده بودند.فکر کنم شش یا هفت نفر بودند حامی هم بین آن ها بود و در بحثشان شرکت می کرد.
برایشان چای و بیسکوییت بردیم.یک بار دیگر وارد اتاق شدیم و میوه بردیم.اما بلافاصله پشت سرمان حامی هم از اتاق خارج شد. سهیلا با قیافه ای متعجب نگاهم کرد و شانه ای بالا نداختم.کنارش رفتم و پشتش را به تیساخانم ی لحظه میاین اینجا؟ سهیلا کرد و حالا مقابلش بودم.قدش خیلی از من بلند تر بود و بطور کامل مانع دید سهیلا شده بود.ببینم بجز تو کسی نیست پذیرایی کنه؟ چرا اما از اول مسئولیتش به عهده ما دونفره نکرده،خوشم نمیاد هی میری میای و جلوی اینا خم و راست میشی. رفتی آشپزخونه بگو یکی دیگه بیاد.
چشم آقا…اون داره از فضولی میمیره وگرنه بهت نشون می دادم جریمه آقا گفتنت چیه.لبخند شیطانی زدم و ترکش کردم. سهیلا در حال انفجار بود و سریع پرسید:چی میگفت؟
هیچی بابا.گفت انقد مزاحم بحثمون نشید.با دخترای دیگه کارا رو تقسیم کنید و یدفعه همشو انجام بدید. وا چقد حساسه بگو ما خیلی وقته همینجوریم.