باغ استور
دانلود رمان و داستان کوتاه ☀️ اپلیکیشن رمان

دانلود رمان جا مانده در کافه تریا به قلم فریبا میرزایی با لینک مستقیم

دانلود رمان جا مانده در کافه تریا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه

نویسنده رمان: فریبا میرزایی

تعداد صفحات: 619

رمان جا مانده در کافه تریا

خلاصه رمان: داستان زندگے روناڪ است که در زمانے که به دنیا مے آید نافش را به اسم فرخ، پسر عموے هشت ساله اش مے بردند، دخترے که عاشق نیست اما محکوم به ازدواج و وصلت است، آن هم با رسمے که خیلے از دختران را بدون آمدن نیمه گمشده اشان به اجبار راهے خانه بخت مے کند، از همان زمان که روناڪ در قنداق را به روے پاهاے کودکانه اش گذاشت آتش عشق و غیرت در وجودش روشن شد، از همان بچگے مانند یڪ سرباز وظیفه شناس اما عاشق مراقب روناکش بود، تحت امرش، خواست روناڪ خواست فرخ بود؛ دل داده بود اما دلدارش در حال گریز از دست دلداده ی خود …

قسمتی از متن رمان جا مانده در کافه تریا

نفس پر حرصم رو بیرون فرستادم و گفتم : چی میگی مامان ؟ مگه تو به فرامرز نمیگی پسرم ؟ حالا بیاد به دختر خاله اش چشم بد داشته باشه ؟ دختر خاله ای که نشون کرده ی یکی دیگست ؟ مگه کامران بهت نگفت که رفتم دفترم رو ازش گرفتم ؟ اشتباهی دفتر خاطراتم رو بهش داده بودم و اونم خونده بود ، همین منو عصبی کرد و رفتم و باهاش بحث کردم ! سرشو با جدیت و عصبانیت جلو آورد و گفت : مادر مرده تو واسه چند تیکه کاغذ با بچه خواهرم اینطور دعوا کردی ؟ بذار خونه خلوت بشه ، تموم اون دفتراتو جلو چشات آتیش می زنم .

نمیگی خاله ات بفهمه و ناراحت بشه ؟ نمیگی سالی یه بار اونارو میبینم و نباید بچه بازی دربیاری ؟ خاک تو سرت ، الحق که بی عرضه ای و لیاقت زندگی خوب نداری . خاک تو سرت که هر کاری کردم با ادب نشدی . برو از جلو چشام گمشو ، برو … و خودش پشت کرد و رفت . دوباره به نفس نفس افتادم و بغضم بالا اومد و ترکید … مادرم بدون این که حقیقت رو بفهمه منو سرکوب و خارم کرد . حق رو به خواهرزاده اش ، خواهرزاده ای که تموم راز و زندگی دخترش رو دیگه از حفظ بود ، داد . تو دلم هر چی فحش بود تقدیم فرامرز کردم و بیشتر از قبل از چشمم افتاد .

دلم گرفته بود و غمگین بودم ، خیلی هم غمگین بودم . تا به جا قضاوت شده بودم . دوست نداشتم کسی جز خودم از رازهای زندگیم خبردار باشه اما با یه اشتباه ، تموم صندوقچه ی زندگیم تو هوا پخش شد . آه … تصمیم گرفته بودم تا آخرین روزی که خاله اینا خونمون هستن ، سردترین و بی تفاوت ترین رفتار رو با فرامرز داشته باشم تا برگردن به جایی که اومده بودن . تصمیم بزرگترم ، خوش رفتاری و نزدیکتر شدن به فرخ بود تا فرامرز پیش خودش خیال بد نکنه و بهش بقبولونم با فرخ خوشبخت ترین هستم ؛ داشتم تو باتلاقی که گیر کرده بودم ، دست و پا میزدم که بیشتر غرقش بشم !

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
داستان زندگے روناڪ است که در زمانے که به دنیا مے آید نافش را به اسم فرخ، پسر عموے هشت ساله اش مے بردند، دخترے که عاشق نیست اما محکوم به ازدواج و وصلت است، آن هم با رسمے که خیلے از دختران را بدون آمدن نیمه گمشده اشان به اجبار راهے خانه بخت مے کند، از همان زمان که روناڪ در قنداق را به روے پاهاے کودکانه اش گذاشت آتش عشق و غیرت در وجودش روشن شد، از همان بچگے مانند یڪ سرباز وظیفه شناس اما عاشق مراقب روناکش بود، تحت امرش، خواست روناڪ خواست فرخ بود؛ دل داده بود اما دلدارش در حال گریز از دست دلداده ی خود …
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: جا مانده در کافه تریا
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فریبا میرزایی
  • ویراستار: باغ استور
  • تعداد صفحات: 619
لینک های دانلود
  • 618 روز پيش
  • admin
  • 835 بازدید
لینک کوتاه مطلب:
ورود کاربران

تبلیغات متنی
درباره سایت
باغ استور: سایت اول رمان استور در گوگل از باغ است، دانلود رمان از اپلیکیشن و آپ باغ استور با کد تخفیف ویژه از بزرگترین باغ رمان ایران، دانلود رمان جدید از سایت فروش رمان باغ استور، کتاب رمان های عاشقانه برای آیفون و اندروید، Pdf/Apk
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " باغ استور " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.