دانلود رمان جوهر سیاه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: فرشته تات شهدوست
تعداد صفحات: 1020
خلاصه رمان: سنتی که از گذشته در طایفه ای بزرگ و سرشناس به جا مانده و چه بسا به خاطر بقای آن خونها ریخته اند. این آیین سالهاست که دست به دست میان وراث می چرخد… و حالا تنها وارث این خاندان خدیو است. مردی جسور، بی رحم باهوش و بسیار قدرتمند که زخم خورده ی همین رسومات است و برای از میان بردن آن لحظه شماری میکند. این رسم چیست ؟!… و چرا خدیو بعد از سالها توبه اش را می شکند؟!
قسمتی از متن رمان جوهر سیاه
پیش از عقد شاه بابا سنگهای نذر شده را به نازان میدهد و از نوهاش میخواهد به وصیت او عمل کند نازان به نیت دیدن آن گوهرتراش، معروف راهی کرمانشاه میشود غافل از اینکه آن مرد چه نسبتی با آهیر دارد دیدار با خدیو، هژبری نوه ی بزرگ، سردارخان برای او دنیایی معما به همراه داشت. ماه ها میگذرد و او از برای سنت یک طایفه تن به ازدواج با دختری میدهد که امانت و عزیز برادرش است. مردی که میانه ی خوبی با جنس مخالف ندارد…
ولی در کمال تعجب این ازدواج را میپذیرد و تن به اجرای سنتی می دهد که همه ی عمر از این ،رسوم نفرت داشته است. خدیو مردِ تصمیمات بدون فکر و اشتباهی نیست. قطعاً پشت این مدارا تفکر و منطق نهفته است. شناختی که به قول خدیو از ده سال پیش آغاز می.شود نازان با احتیاط از وان بیرون آمد. وقتی پایش را زمین میگذاشت درد محوی در مچش میپیچید که با گزیدن لب به آن دهان کجی می کرد. از این پایی که بی موقع یادش میآمد درد بگیرد لجش گرفته بود.
اما همان موقع دری که گوشه ی اتاق بود باز شد. خدیو پشت پارتیشن دکوراتیو ایستاده بود. از میان قفسه های لوزی شکل دیوار جدا کننده، نازان را دید که از حمام بیرون آمد. با دیدن او حواس خدیو برت شد. با حرکتی آهسته دستش را از جیب شلوار بیرون آورد و به لبه ی کت گرفت. با دقت او را پایید و قدمی به پارتیشن نزدیک تر شد. نازان که متوجه حضور او در اتاق نشده بود واکنشی نشان نداد ر د. روبروی حمام آینه ی قدی و رگال لباس قرار داشت هنوز کمی می لنگید. مقابل آینه ایستاد و موهای خیسش را یک طرف شانه ریخت خدیو با کنجکاوی یک دور سرتا…