دانلود رمان رمان حریق سبز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: نرگس شرهانی
تعداد صفحات: 256
خلاصه رمان: پسری ثروتمنده که از او خوشش نمیاد ولی پسر اصرار زیادی میکنه بخاطر همین خانواده دختر قبول میکنند و دختر هم بخاطر لجبازی و پافشاری خانواده راضی میشه نامزد او بشه. به دلایلی نامزدی بهم میخوره و پسر در یه فرصت به لاله…
قسمتی از متن رمان رمان حریق سبز
خیره به چشم هایم سلام آرامی داد . چشم هایش برق خاصی داشتند . دسته گل را که به طرفم گرفت ؛ از شرم قدرت نگاه کردن در چشم هایش را نداشتم . چشم از من برنمی داشت تا اینکه لیدا به او گفت : « کامران دستای لاله خسته شد ، گل رو بهش بده دیگه » . با حرف لیدا کامران به خودش آمد و با لبخندی دلنشین دسته گل را به من داد . از کارش خنده ام گرفته بود .
پدر با شوخی و خنده به لیدا گفت : « هنوز همون جور شیطونی ، نمی خوای عوض بشی ؟ ببین کامبیز چی از دست تو می کشه » لیدا دلخور گفت : « بابا چی می گید ؟ کامبیز می خواد اینطور باشم . تازه کجاشو دیده اید ؟ وقتی با داداش کامران کل گل می کنیم ، آخرش همه حق رو به من میدن » . از حرف و اداهای لیدا همه خندیدند . « خوشحالم که تو رو همین طوری می بینم . خیلی دلمون براتون تنگ شده بود . » خانم درخشان گفت : « اگه یک خبر خوش بشنوید ، حتما بیشتر خوشحال میشید » .
همه با تعجب به دهان خانم درخشان خیره شده بودند که چه میخواهد بگوید …. قـبـل از ایـنـكـه خـانـم در خـشـان خـبـر خوش را بدهد ، یـک لحظه حـسـاس كـردم نـفـسم در سینه حـبـس شـد که همان موقع پدر پرسید : « این خبر چی هست ؟ ما رو هم بی نصیب نذارید » . خانم درخشان نگاهی به لیدا کرد و با همان لبخندش گفت : « لیدا بارداره و به زودی به کوچولوی خوشکل به جمعمون اضافه میشه » . مادر از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید . لیدا را در کنار کشید ، او را بوسید و به او تبریک گفت .