دانلود حصار تنهایی قلبم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: a.sahar
تعداد صفحات: ۱۱۰
خلاصه رمان: مرسانا برای پیدا کردن سگ دختر خالش مجبور می شه بره تو جنگل.. جای پیدا کردن سگ خودش گم می شه. به گروهی بر می خوره که می بینه داره یه دختر رو اذیت می کنن. می خواد به پلیس خبر بده که یکی مانعش می شه. رامتین کسی بود که نمی خواد اون به پلیس زنگ بزنه… اما چرا؟؟؟؟ چی می شه که مرسانا وارد یه جریان دور از تصورش می شه؟!
قسمتی از متن رمان حصار تنهایی قلبم
بابا همون لحظه که به طرف تبسم شلیک کردم محض احتیاط دوباره پرش کردم اگه لازم بشه! الان می خواستم
خالیش کنم که این طوری شد!! چه کارایی می کنی تو!! اخه الان چه وقت گلوله در اوردن بود؟! نمی شد این کارو تو خونه انجام بدی؟!! فکر کردم ضامنش رو زدم! رامتین بعضی وقتا یه کارایی می کنی ادم می مونه بهت چی بگه! استرس تبسم کم بود.. استرس این دختره هم اضافه شد. مشت محکمی به صندلی مقابلم زدم و گفتم: لعنتی… چه دردسری شده این دختره!
راستین هم ضربه ای رو فرمون زد و گفت: حالا چی کار کنیم؟! هیچی.. چی کار باید بکنی؟! به راهت ادامه بده! کجا برم؟! ویلا خودمون دیگه! این دختره رو هم ببریم اونجا؟؟؟!!! نه.. بذارش همین جا اگه یه ماشین رهگذر اومد برش داره ببرش!! راه بیافت دیگه راستین تا یه بلایی هم سر تو نیاوردم!ماشینو روشن کرد و در حالی که از تو اینه نگاهی به من می نداخت گفت: اصلا نگفتی… این دختره کیه؟! من چمی دونم!! داشتم اشکینو دید می زدم و دنبال یه فرصت مناسب بودم که شلیک کنم که دیدم این دختره سر و کلش پیدا شد! اول منو ندیده بود. دیدم گوشیش رو در اورد.
وقتی یه دختر تو جنگل گیر می کنه و همچون صحنه ای رو می بینه و موبایلش هم انتن نمی ده قطعا زنگ می زنه پلیس.. منم نمیخواستم این کارو کنه واسه همین رفتم
جلو دهنشو گرفتم که یه جوری ردش کنم بره. ولی انقدر دست و پا زد که اشکین شک کرد که کسی پشت بوته
هاس! عارفو فرستاد بگرده.. شانس اوردم عارف خیلی گاگوله و گرنه ممکن بود گیر بیافتم. راستین- بعد از این که عارف رفت چرا ردش نکردی؟ اولا که انقدر وقت نداشتم که بخوام توجیهش کنم که به پلیس زنگ نزنه دوما اگه نمی تونست اروم و بی سر و صدا جیم بشه و اشکین می فهمید و می گرفتش منم تو دردسر می افتادم.
