دانلود رمان خاطراتی در دستان باد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: ensieh
تعداد صفحات: 222
خلاصه رمان: دختري هستم ازجنس انسان باچشماني که سنگ رادرخود ذوب ميکند درحوالي من توقف ممنوع ورود به قلب بيمارم اکيدا براي اقايان ممنوع من دختري هستم ازجنس سنگ ازجنس درد از جنس اتش اتشي دردل خاکستر خاموش چشمانت چشمانت مرا خاکستر کرد اري تو همان کسي هستي که بي اجازه وارد قلبم شدي و مرا به کام عشق رساندي وتواي دوست امانتيت رابي انکه بماني به دستم سپردي توبه من زندگي سپردي اما چه بخواهمو چه نخواهم خاطراتت دردستان باد است ..
قسمتی از متن رمان خاطراتی در دستان باد
بیشتر نرفته بودم که یه بنده خدایي لطفي درحق شھرداري کردومنوبه عنوان اسفالته نو چسپوند به ریشه زمین ازبچگي عادت داشتم گنگستربازي درارم خدایا امروزسالم برسم خونه صلوااااااتتتتتتتتتت اخ الھي دستات قلم شه بااون رانندگیت برگشتم که به اقاي ضارب نگاه کنم گردنم شکست اي خدااینم قده به من داد ھیییییییییي….یھ پسرقدبلندبایه عینک دودي ولباي قشنگ ودماغ کوچیک ….اونم انگاتازه منودیده
بود که عینکشودراورد زیاداھل نگا کردن به پسره مردم نبودمالھي کوفتھ زنت شي واللااااااااااااااااااا چشماش معمولي بود…نه خیرم اقارفته توھپروت چشماموریزکردم دو تابشکن جلوصورتش زدم تابه خودش اومد دستي به پیشونیه عرق کردش کشید واچله پاییز تواین سرما چه عرقي جللللللل خخخخاااللللققق یااصحاب کھف یھ لبخنده زوري زدوگفت- واقعا متاسفم تقصیرمن بود..حرفشوقطع کردم وگفتم… معلومه تقصیرتوبود
..چشاش ازحدقه زدبیرون من اگ چیزیم شه بیچارت میکنم تازهه مسابقه ھم داشت