دانلود رمان خانم دزدی که ماه شد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: کیانا بهمن زاد
تعداد صفحات: ۴۷۰
خلاصه رمان: روزی روزگاری در شبی تاریک خانوم دزدی در سیاهی شب از دست مامورهای قانون در حال فرار کردن بود برای اینکه مامورهای قانون دستشون به کوله توی دستش نرسه فکری به سرش میزنه که همه چی دقیقا از همین فکر شروع میشه و….
قسمتی از متن رمان خانم دزدی که ماه شد
با شنیدن صداشون به کوله ام محکم چنگ زدمو فرارو بر قرار ترجیح دادم _ایــــــــــــــــست پوزخند تمسخرآمیز ی روی لبام نقش بست منتظر باش منم الان می ایستم من نمیدونم این آدما توی چه فازین؟یعنی من اونقدر خرم که وایسم تا شماها منو دستگیر کنین؟هیچ خوشم نیومد نوچ نوچ نوچ در حال یکه با سرعت زیاد میدویدمو میپیچیدم توی یه کوچه دیگه کولمم روی دوشم انداختم تا بهتر بتونم فرار کنم….
نترسیده بودم کلا ترس برای من معنی نداشت فقط کمی هیجان زده شده بودم آخه بار اولم نبود برام عادی شده بود به پشت سرم برگشتم دیدم خبر ی ازشون نیست خواستم نفس راحتی بکشم که یک هو یکیشون پیچید تو کوچه چشمش بهم افتاد داد زد اونهاش…ایـــــــست
باز این جملرو گفت ای بابا با دیدنشون دوباره فرارو بر قرار ترجیح دادمو دوباره دویدم اونقدر دویده بودم که کم کم احساس میکردم توان از پاهام هر لحظه داره کاهش پ یدا میکنه طور ی که چندبار به زور خودمو گرفتم تا با کله پرت نشم
سعی میکردم به این فکر کنم اگه به حرف اینا گوش بدمو بایستم چه بلایی سرم میاد خب فوقش میفتم زندان اما وقتی یادم می افته چی توی کولم دارم تنم مور مور میشه چون هم شلاق برام می برن هم زندان هم اعدام ایم دیگه چی دارن؟اها جریمه نقدی کلا همه چی برام میبرن پس بهتره تمام سعی خودمو بکنم وگرنه بیچاره میشدم….